مروری بر سیاست خارجی ایران از ۸۴ تا ۹۷؛ قطار از ریل خارج می‌شود

مروری بر سیاست خارجی ایران از ۸۴ تا ۹۷؛ قطار از ریل خارج می‌شود
Copyright Khamenei.ir
نگارش از سعید جعفری
هم‌رسانی این مطلبنظرها
هم‌رسانی این مطلبClose Button

با پیروزی محمود احمدی نژاد یک زلزله در جمهوری اسلامی به وقوع می‌پیوندد. زلزله‌ای که با وجود گذشت بیش از ۵ سال از آن، همچنان اثراتش قابل مشاهده است.

آگهی

نگارش و مصاحبه از سعید جعفری

اگر دوم خرداد ۷۶ را نقطه عطف تاریخ جمهوری اسلامی بنامیم، ۳ تیر ۱۳۸۴ را باید زلزله این جمهوری دانست، برهه‌ای که جمهوری اسلامی بعد از گذر از دو دهه از عمر خود و آزمون و خطاهای بسیار بالاخره در حال یافتن مسیر معقول و منطقی در سیاست خارجی خود بود و به یکباره و با به قدرت رسیدن محمود احمدی نژاد نگاه ایدئولوژیک سالهای ابتدایی انقلاب دوباره به سرلوحه امور تبدیل شد.

در دو گزارش قبلی سیاست خارجی دو مقطع زمانی مختلف از تاریخ جمهوری اسلامی را مورد بررسی قرار دادیم. ابتدا سیاست خارجی دولت موقت و دوران جنگ ۸ ساله را مرور کردیم و سپس در گزارش دوم به دوران تنش زدایی و تعامل سازنده از ۶۸ تا ۸۴ پرداختیم.

تجدیدنظرطلب غیرمتعهد

سیاست خارجی دوران محمود احمدی نژاد را می‌توان تجدیدنظرطلب غیرمتعهد نامید. او در دوران هشت ساله خود به ویژه در سالهای ابتدایی سعی کرد با به چالش کشیدن هژمون و نظم کنونی در سیستم جهانی، با نظام تک قطبی حاضر به مبارزه بپردازد. ضمن اینکه او سرمایه‌گذاری زیادی در جبهه غیرمتعهدها کرده بود و تلاش می‌کرد با ایجاد اتحادی در میان این گروه‌ها، به جنگ نظم حاضر برود.

محمود احمدی نژاد با تاکید بر ناکارآمد بودن نظم فعلی تلاش داشت هم از یکسو ابرقدرت را به چالش بکشد و هم سازمان‌های بین‌المللی را ناکارآمد بخواند. آقای احمدی نژاد در ۲۹ شهریور ۱۳۸۵ در سخنرانی خود در مقر سازمان ملل گفت:

«امروز اصلاحات جدی در شورای امنیت بیش از هر زمان دیگری ضروری است ... این شورا امروز با مشکل مشروعیت و کارآمدی رو به رو است چرا که ساختار کنونی موجود در این شورا پاسخگوی انتظارات نسل حاضر و نیازهای امروز بشر نیست.»
محمود احمدی‌نژاد

او همچنین بر این باور بود که می‌تواند رهبری کشورهای در حال توسعه و جنبش عدم تعهد را بر عهده بگیرد و از این طریق به جنگ آنچه او امپریالیسم جهانی می‌نامید برود. بر همین اساس او توسعه روابط با کشورهای شرقی، آفریقایی و آمریکای لاتین را در دستور سیاست خارجی خود قرار داد. مرور سفرهای خارجی محمود احمدی نژاد در طول هشت سال ریاست جمهوری‌اش نشان می‌دهد او در مجموع تنها ۳ بار به اروپا سفر کرد در حالیکه در همین مدت ۱۵ بار به کشورهای آسیایی و ۱۳ بار به پایتخت‌های آسیایی رفت.

نخستین سفر اروپایی او در ۱۴ خرداد ۱۳۸۷ برای حضور در اجلاس فائو به رم بود و او بدون اینکه استقبال رسمی داشته باشد وارد این کشور شد. هیچ‌یک از مقامات ایتالیایی هم حاضر نشد با او دیدار کند. ضمن اینکه در ضیافت شامی که دولت ایتالیا برای رهبران حاضر در نشست فائو ترتیب داده بود، تنها احمدی‌نژاد و رابرت موگابه رئيس جمهوری زیمبابوه به مراسم دعوت نشدند. او حتی خواهان دیدار با پاپ بندیکت شانزدهم هم شد که پاپ هم درخواست او را رد کرد.

دومین سفر او به اروپا اما در اردیبهشت ۸۸ و به منظور حضور در اجلاس ضدنژاد پرستی سازمان ملل (دوربان ۲) در ژنو انجام شد. دیداری که بازهم دعوت کننده نه یک کشور اروپایی که سازمان ملل بود. حضور او در آن نشست هم پر حاشیه دنبال شد و اعتراضات به او تا اندازه‌ای بود که در هنگام سخنرانی اشیا مختلفی به سمت او پرتاب شد.

و بالاخره آخرین سفر اروپایی احمدی نژاد در ۲۶ آذر ۸۸ انجام پذیرفت. حایی که او باز هم برای حضور در یک اجلاس بین‌المللی در خصوص آب و هوا به کپنهاگ سفر کرد.

Isna

اما در نقطه مقابل کارنامه ۸ ساله احمدی نژاد پر بود از سفرها به آمریکای لاتین و به ویژه ونزوئلا. او از سال ۸۴ تا ۹۲، هشت بار به ونزوئلا سفر کرد. احمدی نژاد البته با وجود اینکه بیشترین انتقادها را به سازمان‌های بین‌المللی و ناکارآمد بودن آنها وارد می‌دانست از هیچ فرصتی برای حضور در آنها خودداری نمی‌کرد. به این ترتیب که او در طول هشت سال ریاست جمهوری‌اش ۹ بار به نیویورک سفر کرد. اتفاقی بی‌سابقه در میان تمام روسای جمهور تاریخ ایران.

محمدحسن قدیری ابیانیه سفیر وقت ایران در مکزیک در این خصوص به یورونیوز فارسی می‌گوید:

«آقای احمدی نژاد با برخورداری از اعتماد به نفس خوب، سیاست خارجی‌اش را بر اساس واقع‌بینی بنیان نهاد. اساس نگاه او در روابط خارجی، عدم اعتماد به آمریکا و کشورهای اروپایی بود و تلاش می‌کرد به جای اینکه نگاهش به بیرون باشد، بر توانایی‌های داخلی تاکید کند.»
محمدحسن قدیری ابیانه

پرونده هسته‌ای

سیاست تاکید بر روابط با کشورهای جهان سوم احمدی نژاد البته برای ایران کم‌هزینه هم نبود. مهمترین پرونده سیاست خارجی در دوران او پرونده هسته‌ای بود. مذاکراتی که با مدیریت او خیلی سریع راهی شورای امنیت شد. در ۲۰ دی ۱۳۸۴ ایران به منظور غنی‌سازی اورانیوم مهر و موم تاسیسات هسته‌ای خود را شکست. در ۱۵ بهمن همان سال شورای حکام آژانس تصویب کرد که پرونده هسته‌ای ایران به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع شود.

ایران هم در واکنش تمامی همکاری‌های خود با آژانس را تعطیل کرد و در ۲۵ بهمن پلمپ تاسیسات نطنز را به منظور غنی‌سازی اورانیوم شکست. ۱۰ فروردین ۸۵ پرونده ایران در شورای امنیت بررسی شد به ایران ۳۰ روز فرصت داده شد تا فعالیت‌های هسته‌ای خود را تعطیل کند. با عمل نکردن ایران به این تهدیدات بالاخره در تاریخ ۹ مرداد ۱۳۸۵ نخستین قطعنامه شورای امنیت علیه ایران به شماره ۱۶۹۶ به تصویب رسید. اما این ابتدای کار بود. برخوردهای سفت و سخت جامعه بین‌الملل با ایران تازه آغاز شده بود. پس از گذشت ۵ ماه، در دوم دی ماه ۱۳۸۵، قطعنامه ۱۷۳۷ که سخت‌تر از مورد قبلی بود به تصویب این شورا رسید. در این قطعنامه ایران ذیل ماده ۴۱ فصل هفتم منشور هفتم رفت. در این قطعنامه اتفاقی تازه برای ایران رخ داد و آن رفتن پرونده ایران ذیل فصل هفتم منشورر ملل متحد بود. فصلی که انجام اقدامات بازدارنده و شدید علیه کشور مورد بحث را مجاز می‌داند.

Isna

شورای امنیت همچنین در کمتر از یکسال بعد (۴ فروردین ۱۳۸۶) قطعنامه ۱۷۴۷ را علیه ایران به تصویب رساند. چهارمین قطعنامه این شورا به شماره ۱۸۰۳، نه ماه بعد با ۱۴ رای مثبت و تنها یک راه ممتنع اندونزی به تصویب رسید. ۶ مهر ۱۳۸۷ تمام ۱۵ عضو شورای امنیت با رای قاطع خود پنجمین قطعنامه خود علیه ایران را به شماره ۱۸۳۵ تصویب کردند و از ایران خواستند هرچه سریعتر ۴ قطعنامه پیشین را اجرا کند.

این در حالی بود که عملا دولت نتوانست اقدامی در جهت متوقف کردن این روند قهری نظام بین‌الملل انجام دهد. در واقع محمود احمدی نژاد بسیار دیر واقعیات نظام بین‌الملل را درک کرد.  در ۲۷ اردیبهشت ۸۹ با حضور وی، رجب طیب اردوغان، و لولا داسیلوا رئيس جمهوری وقت برزیل ‌بیانیه ای صادر شد که از آن تحت عنوان بیانیه تهران نام برده می شود. در این توافق قرار شد ۱۲۰۰ کیلوگرم سوخت اورانیوم کمتر غنی شده ایران در ترکیه به صورت امانت نگه‌داری شود اما مالکیت آن همچنان در اختیار ایران باشد و آژانس هم بر آن نظارت داشته باشد. آقای احمدی نژاد مدعی بود با این توافق سه‌جانبه موضوع هسته‌ای ایران حل شده است. رئيس جمهوری وقت ایران در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۳۸۹ در ترکیه در این خصوص گفت:

«توافق سه‌جانبه مبادله سوخت ایران، ترکیه و برزیل یک فرصت تکرار نشدنی برای غرب است.»
محمود احمدی‌نژاد

غرب اما احتمالا نگاه مشابهی با محمود احمدی نژاد نداشت، چرا که یک روز بعد قطعنامه ۱۹۲۹ را تصویب کرد. قطعنامه‌ای که شدیدترین اقدام شورای امنیت در مقابل برنامه هسته‌ای ایران به شمار می‌رفت. در قطعنامه، ایران برای اولین بار ذیل ماده ۴۲ فصل هفتم منشور رفت. این عملا به معنای مجوز اقدام نظامی علیه ایران بود. در بخشی از ماده ۴۲ فصل هفتم، آمده است:

«در صورتی‌ که شورای امنیت تشخیص دهد که اقدامات پیش‌‌بینی شده در ماده ۴۱ کافی نخواهد بود؛ یا ثابت شده باشد که کافی نیست؛ می‌تواند به وسیله نیروهای هوایی، دریایی یا زمینی به اقدامی که برای حفظ یا اعاده صلح و امنیت بین‌المللی ضروری است اقدام کند. این اقدام ممکن است مشتمل بر صف‌آرایی، محاصره و سایر عملیات نیروهای هوایی، دریایی یا زمینی اعضای ملل متحد باشد»
ماده ۴۲ فصل هفتم منشور ملل متحد

یکی از مشکلات احمدی نژاد شاید عدم برخورداری از درک سیاست خارجی بود. او در ابتدای پیروزی خود به سیدحسین موسویان مذاکره کننده ارشد در دوره پیشین، پیشنهاد وزارت خارجه داد. موسویان در صفحه ۳۴۶ کتاب «ایران و آمریکا» به قلم خودش می‌نویسد:

«در تیرماه ۱۳۸۴ رئيس دفتر احمدی نژاد به من تلفن زد و برای ملاقات با رئيس جمهور وقت من را دعوت کرد... بعد از بحث‌های فروان و دو ساعته که در خصوص نحوه پیگیری برنامه هسته‌ای با هم داشتیم او به من پیشنهاد داد که وزیر خارجه کابینه او باشم. در پاسخ به او گفتم ما دو ساعت اینجا در حال بحث با یکدیگر هستیم و در هیچ موضوعی با هم نظر موافق نداریم، آنوقت چطور من را برای وزارت خارجه خود مناسب می‌دانید؟»
سیدحسین موسویان

احمدی نژاد تا پایان دوران ریاست جمهوری خود این رویه را ادامه داد. او ابتدا منوچهر متکی که چهره‌ای کمتر شناخته شده در وزارت خارجه بود را به عنوان جانشین کمال خرازی معرفی کرد. متکی در دوران وزارتش نشان داد فردی مطیع است که می‌تواند وزیری مناسب برای روحیات رئيس جمهور تلقی شود. تعدد تغییر و تحولات در کابینه احمدی نژاد نشان داد که او چندان تحمل شنیدن صدای مخالف را ندارد. علی لاریجانی که در مرداد ۱۳۸۴ به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی منسوب شده بود، در مهر ۸۶ از سمت خود کنار رفت و سعید جلیلی جانشینش شد. خود متکی که او را طولانی‌ترین وزیر کابینه‌های احمدی‌نژاد می‌دانند در آذر ۸۹ و زمانی که برای ماموریت به سنگال رفته بود از کار برکنار شد. این در حالیست که مقایسه این افراد نشان می‌دهد قرابت چندانی میان آنها وجود ندارد و تعیین آنها بیشتر این تصور را تقویت می‌کند که احمدی‌نژاد درک دقیقی از واقعیات سیاست خارجی و نظام بین‌الملل نداشته است.

آگهی

از سوی دیگر احمدی نژاد هرگز درک نکرد چرا روابط با عربستان و کشورهای عربی به سردی گراییده است. او در مناظره معروف سال ۸۸ خود با میرحسین موسوی در ۱۳ خرداد ۸۸ می‌گوید:

«در همان اوایل دولت من، آقای هاشمی پیغامی برای یکی از این پادشاهان حاشیه خلیج فارس فرستاد که شما نگران نباشید ظرف شش ماه این دولت ساقط می‌شود»
محمود احمدی‌نژاد

او در واقع هرگز نتوانست درک کند که ماجرا به این سادگی‌ها نیست و تغییر موازنه منطقه‌ای به سود ایران و ضرر عربستان سبب شده تا این کشور از بازیگری محافظه‌کار به تجدیدنظرطلب بدل شود. احمدی نژاد همچنین بسیار دیر متوجه شد که سیاست عدم تعهد تجدیدنظر طلب او کارایی ندارد. به همین دلیل در سالهای پایانی ریاست جمهوری‌اش بارها از آمریکا درخواست کرد که گفتگوی مستقیم داشته باشد، اما سخنرانی‌های جنجالی او چه در خصوص هولوکاست و چه به چالش کشیدن نظم هژمون، باعث شده بود که نظام بین‌الملل پرستیز و وجهه سیاسی چندانی برای او قائل نباشد.

نصرت‌الله تاجیک سفیر پیشین ایران در اردن در خصوص سیاست خارجی در دولت احمدی نژاد به یورونیوز فارسی می‌گوید:

«در دوران دولت مهرورز، محافظه‌کاران زیرساخت‌های سیاست خارجی را به دلیل تکروی و عدم توجه به شاخصه‌های مورد نیاز در اعمال سیاست خارجی شخم زدند و نتیجه‌ای جز ناکامی در آن دوران به همراه نداشت.»
نصرت‌الله تاجیک

دوران ۸ ساله محمود احمدی نژاد را شاید بتوان تاریک‌ترین دوره در تاریخ سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران دانست، دوره‌ای که بسیاری از دیپلمات‌های باسابقه و کارکشته از کار کنار رفتند و دستگاه‌های موازی با وزارت خارجه بار دیگر در تصمیم‌گیری‌های دیپلماسی ایران احیا شدند و میزان قدرت‌نمایی آنها به بیشترین میزان در تاریخ جمهوری اسلامی رسید. همچنین پیگیری روندی بی حاصل در خصوص امید صرف به شرق در جریان صدور قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل خود را نشان داد. جایی که چین و روسیه، مانند آمریکا، بریتانیا و فرانسه به تمامی قطعنامه‌های ایران رای مثبت دادند.

Isna

ضمن اینکه احمدی نژاد در روزهای پایانی دولت دوم خود بارها از رفتار روسیه شکایت کرده بود. احمدی نژاد در خرداد ۹۱ در یک نشست خبری گفت:

آگهی
«امروز توضیح رفتار آقای مدودوف برای ما مشکل شده است. ما نمی‌دانیم روسها دوست ما هستند یا دنبال چیزهای دیگری هستند.»
محمود احمدی‌نژاد

دوره ششم؛ بازگشت به تنش‌زدایی

سخنی به گزاف نگفته‌ایم اگر پیروزی روحانی را حاصل تاکید او بر حل پرونده هسته‌ای بدانیم. تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران تا اندازه‌ای به اقصاد ایران فشار آورده بود که احمدی نژادی که روزگاری قطعنامه‌های شورای امنیت را کاغذپاره نامیده بود، در مهر ماه ۱۳۹۱ در واکنش به این سخن علی لاریجانی که بیش از تحریم‌ها این سومدیریت دولت است که شرایط کشور را دشوار کرده است، با کنایه گفت:

«اگر تحریم‌ها اثر نداشته، لابد تصمیمات آقای لاریجانی اثر داشته است.»
محمود احمدی‌نژاد

رفع و رجوع پرونده هسته‌ای

با استناد به همین فضا روحانی توانست بر رقبای خود پیروز شود و فصل تازه‌ای از سیاست خارجی را در جمهوری اسلامی پیاده کند. او دیپلماتی به نام محمدجواد ظریف را که سالها در نیویورک و در مقام سفیر ایران در سازمان ملل متحد حضور داشت به عنوان وزیر امور خارجه تعیین کرد. او همچنین مسئولیت پیگیری پرونده هسته‌ای را از شورای عالی امنیت ملی به وزارت خارجه واگذار کرد. ظریف هم بلافاصله مذاکرات خود را با گروه کشورهای ۵+۱ آغاز کرد. او همچنین به موازات با طرف آمریکایی هم گفتگوهای خود را پی گرفت و بالاخره بعد از حدود ۲ سال مذاکره فشرده و نفس‌گیر، توانست به توافق جامع هسته‌ای با ۵ کشور عضو شورای امنیت سازمان ملل به علاوه آلمان دست یابد.

Irna

اقدام مهم دیگری که روحانی و ظریف توانستند انجام دهند، خارج کردن پرونده ایران از شورای امنیت و فصل هفتم منشور ملل بود، اتفاقی که در تاریخ بی سابقه بود. چرا که تمام کشورهایی که ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد رفته بودند، تنها با جنگ، یا تغییر رژیم از ذیل آن خارج شدند.

روحانی و ظریف تلاش بسیاری کردند تا بتوانند حاکمیت را متقاعد کنند دیگر مشکلات باقی مانده میان ایران و آمریکا را هم در پس موج ایجاد شده از برجام حل کنند، اما حاکمیت علاقه‌ای به انجام این کار نداشت. در نتیجه برجام تنها در برنامه هسته‌ای محدود ماند و فشارها در دیگر حوزه‌ها بر ایران استمرار پیدا کرد. البته ساده‌انگاری است اگر کل ماجرا را به همین تحلیل خطی و تک بعدی محدود بدانیم. اما نمی‌توان این واقعیت را انکار کرد که دولت آمریکا و شخص باراک اوباما بسیار به دنبال این بودند که سایر پرونده‌های خود با ایران را هم حل و فصل کنند.

این اتفاق می‌توانست تندروهای آمریکایی را هم آرام‌تر کند. چرا که آنها دائما این نقد را بر دولت اوباما وارد می‌دانستند که برجام هیچ اثری بر رفتار منطقه‌ای ایران نگذاشته است.

آگهی

در عین حال برخی از منتقدین هم این نقد را بر سیاست خارجی دولت روحانی وارد می‌دانند که او تمام تخم‌مرغ‌های خود در حوزه سیاست خارجی را در سبد برجام قرار داد.

محمدحسن قدیری ابیانه، سفیر ایران در مکزیک در دوران احمدی نژاد و یکی از منتقدین جدی سیاست خارجی دولت روحانی در این خصوص به یورونیوز فارسی می‌گوید:

«دولت روحانی با اعتماد بیش از اندازه به غرب دچار اشتباه بزرگی شد. این اعتماد البته به پاشنه آشیل خود دولت هم تبدیل شد. غربی‌ها با عمل نکردن به تعهدت خود ضربه بزرگی را به کسانی در ایران زدند که به هر قیمت خواهان برقراری رابطه و تعامل با طرف غربی بودند.»
محمدحسن قدیری ابیانه

شاید بتوان پذیرفت که ایران تا اندازه‌ای بیش از اینکه به آینده بلند مدت ماجرا بیندیشد تنها به مزایای کوتاه مدت برجام توجه کرد. مزایایی که عملا با کنار رفتن اوباما و روی کار آمدن دونالد ترامپ تا اندازه زیادی تضعیف شد. رئيس جمهوری آمریکا که پیش از به قدرت رسیدن وعده داده بود در صورت به قدرت رسیدن برجام را پاره خواهد کرد وعده خود را عملی ساخت و تحریم‌ها را دوباره علیه ایران فعال کرد.

ناکامی در سیاست منطقه‌ای

یکی دیگر از انتقاداتی که به عملکرد سیاست خارجی دولت روحانی وارد می‌شود به ناتوانی در حوزه مسائل منطقه باز می‌گردد. جایی که روحانی نه تنها نتوانست برخلاف وعده‌هایی که داده بود مناسبات با عربستان را بهبود بخشد، که حتی کار به قطع روابط هم انجامید. هرچند حامیان دولت روحانی این قطع روابط را کار نیروهای خودسری می‌دانند که با حمله به سفارت این کشور در تهران، زمینه را برای این اقدام عربستان فراهم ساختند.

از آن گذشته یکی دیگر از موضوعات مهم در سیاست خارجی خاورمیانه‌ای ایران نقش پررنگ سپاه قدس به فرماندهی قاسم سلیمانی است. جایی که او با حضور در عراق و سوریه، نقش تعیین کننده‌ای در معادلات منطقه‌ای ایفا می‌کند. این حضور و قدرت ایران اتفاقا یکی از نگرانی‌های مهم عربستان سعودی و مانعی بر سر تنش‌زدایی میان دو کشور بوده است.

آگهی

در نگاهی بی‌طرفانه باید پذیرفت که عربستان هنوز نتوانسته حقایق منطقه‌ای در خاورمیانه بعد از فروپاشی صدام حسین که به افزایش نفوذ ایران در خاورمیانه و عراق منجر شده را بپذیرد و در نقطه مقابل شروع به تقابل و تنش با این واقعیت کرده است. اما در عین حال تهران هم در این سالها دست به اقدامی سازنده و اعتمادساز که زمینه‌های نگرانی سعودی را برطرف کند نزده است. ضمن اینکه نیروهای یمنی که دست‌کم روابط نزدیکی با ایران دارند هم بر میزان نگرانی‌های سعودی در مرز خود افزوده‌اند.

نصرت‌الله تاجیک سفیر پیشین ایران در اردن در این خصوص به یورونیوز فارسی می‌گوید:

«اگر نگوئیم دستور کار حاکمیتی (Mandate) ، برنامه کار (Agenda)، حداقل رویکرد (Approach) در نظر گرفته شده برای دولت یازدهم تنش زدائی روابط بین المللی بود و نه تنش زدایی سیاست خارجی و لذا تعاملات منطقه‌ای و دو جانبه ایران تقریبا به فراموشی سپرده شد و به زبان ساده‌تر تمامی تخم مرغها در سبد برجام قرار گرفت.»
نصرت‌الله تاجیک

در مقام قضاوت باید گفت که دلیل هرچه بوده، عملکرد سیاست خارجی دولت روحانی در زمینه منطقه‌ای موفق ارزیابی نمی‌شود. ضمن اینکه برجام و توافق هسته‌ای با تمام تمرکز و تلاشی که برای حاصل شدنش به دست آمده، امروز دیگر کارایی چندانی برای ایران ندارد و نتوانسته حداقل مزایای اقتصادی موجود در این توافق را هم به دست آورد. رابطه با اروپا با وجود اینکه در ابتدا خوب پیش می‌رفت و با اینکه این اتحادیه همچنان بر لزوم زنده نگه داشتن توافق هسته‌ای تاکید می‌کنند، اما چندان امیدوار کننده پیش نمی‌رود. شرکت‌های بزرگ تجاری اروپایی بعد از اجرایی شدن تحریم‌های تازه آمریکا ایران را ترک کرده‌اند و آنهایی هم که مانده‌اند برای تبادلات مالی با مشکلات عدیده‌ای رو به رو هستند.

Irna

همانطور که جمهوری اسلامی از ابتدا تاکید کرد فقط در خصوص برنامه هسته‌ای مذاکره خواهد کرد، طرف اروپایی هم اساس راهبرد خود را بر جدایی میان توافق هسته‌ای با دیگر موضوعات همچون برنامه موشکی، فعالیت‌های منطقه‌ای ایران و مسائل حقوق بشر ایران قرار داد و از همین طریق هم همچنان فشارها بر ایران را استمرار می‌بخشد.

نگاهی به کارنامه۴۰ ساله

در مقام جمع بندی می‌توان سیاست خارجی ایران را مجموعه‌ای از آزمون و خطا و بازگشت به گذشته در ۴ دهه اخیر دانست. بی تجربگی نیروهای ابتدای انقلاب و همچنین غلبه فضای هیجانی و انقلابی مانع از طرح‌ریزی یک چارچوب منطقی و معقول در سیاست خارجی جمهوری تازه شد. وقوع جنگ ۸ ساله سبب تشدید این فضای هیجانی شد و نیروهای تکنوکرات عملا به کنار رانده شدند و نگاه سیاسی به تحولات سیاست خارجی در دستور کار خارج شد. با روی ریل قرار گرفتن سیاست خارجی در دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی و ادامه این مسیر در دولت خاتمی با منطق بیشتری پی گرفته شد، اما پیروزی محمود احمدی نژاد چنان این قطار را از ریل خارج کرد که با وجود گذشت بیش از ۵ سال از به قدرت رسیدن حسن روحانی همچنان دولت جدید نتوانسته این قطار را به مسیر بازگرداند.

آگهی

بیشتر بخوانید:

از سوی دیگر یکی دیگر از مشکلاتی که از ابتدای پیروزی انقلاب ۵۷ در سیاست خارجی ایران نمایان بوده، حضور دستگاه‌های موازی که بعضا نقش پررنگی هم در سیاست خارجی داشته‌اند، بوده است. این دستگاه‌ها در دوران ریاست جمهوی محمود احمدی نژاد به بیشترین میزان قدرت یابی خود در عمر جمهوری اسلامی دست یافتند و کنار گذاشتن آنها از صحنه به این سادگی امکانپذیر نیست. حالا جمهوری اسلامی ایران در حالی چهارمین دهه از عمر خود را جشن می‌گیرد که روزهای دشواری در سیاست خارجی و اقتصاد پیش رویش خواهد بود. استمرار فشار آمریکا و تلاش برای متحد کردن و حمایت از گروه‌های اپوزیسیون خارج نشین و همچنین تلاش‌های کم‌رمق اروپا برای زنده نگاه داشتن برجام، جملگی نوید آینده‌ای دشوار را در سیاست خارجی جمهوری اسلامی می‌دهد.

به کانال تلگرام یورونیوز فارسی بپیوندید

هم‌رسانی این مطلبنظرها

مطالب مرتبط

ظریف استعفا کرد

مروری بر سیاست خارجی ایران از ۶۸ تا ۸۴؛ از تنش‌زدایی تا تعامل سازنده

تغییر چهره احمدی‌نژاد پس از یک دوره غیبت طولانی بابت چیست؟