شرط ایران برای مذاکره با آمریکا، فروش روزانه یکونیم میلیون بشکه نفت است
رویارویی ایران و آمریکا در یک ماه گذشته، گاه با سخنان تند و تیز مقامات دو کشور بوی جنگی قریبالوقوع به خود گرفته و گاه طرفین به گونهای سخن گفتهاند که نشانۀ تمایل آشکار یا پنهان آنها برای نشستن بر سر میز مذاکره بوده است. آخرین اظهار نظرهای دونالد ترامپ و محمدجواد ظریف در این زمینه، از افزایش احتمال مذاکره یا دست کم کاهش تنش بین دو کشور حکایت دارد. متن زیر گفتوگوی یورونیوز است با محسن سازگارا دربارۀ تقابل ایران و آمریکا در شرایط کنونی. محسن سازگارا از فعالان و تحلیلگران سیاسی مشهور ایرانی در خارج از کشور و از بنیانگذاران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. او در اوایل دهه ۱۳۸۰ در ایران زندانی شد و پس از آزادی موقت از زندان، به آمریکا مهاجرت کرد و هماکنون نیز ساکن آمریکاست.
آقای سازگارا، هدف اصلی دونالد ترامپ از فشار بر ایران، مذاکره است یا جنگ و براندازی؟ نوسان مواضع دونالد ترامپ را چطور باید ارزیابی کرد؟
دربارۀ رفتار آقای ترامپ، نه فقط در قبال ایران بلکه در قبال همۀ موارد، دو نظر متفاوت وجود دارد. مطابق نظر اول، که بنده هم به همین رأی معتقدم، آقای ترامپ اصولاً آدم باثباتی نیست و به آنی حرفش را عوض میکند، دستپاچه و تند تصمیم میگیرد، حرف خودش را به راحتی انکار میکند و کلاً یک آدم روانپریش است. اما مطابق نظر دوم، این نوسانات شگرد آقای ترامپ است و از سیوچند سال قبل که بر سر آتلانتیکسیتی مذاکرات تجاری داشته، همواره این روش را در پیش گرفته است که با حرفهای متعدد و متناقض، طرف مقابل را گیج و سرگردان میکند و وقتی که پای میز مذاکره میآید، طرف مقابل نمیداند که آقای ترامپ چه میخواهد؛ بنابراین ترامپ با این روش، سر میز مذاکره میتواند آمادگیهای قبلی طرف مقابل را به هم بزند. اما هر کدام از این دو نظر درست باشد، یک چیز را میتوان گفت و آن اینکه با توجه به حضور مایک پمپئو در وزارت خارجه، پاتریک شاناهان در وزارت دفاع، بولتون در مشاورت امنیت ملی آمریکا، خانم جینا هاسپل در رأس سیا و مایک پنس معاون رئیسجمهور، کابینۀ آقای ترامپ سیاست روشنی در قبال ایران دارد. این سیاست معطوف به جنگ نیست؛ چراکه آمریکا نمیخواهد درگیر جنگ جدیدی در خاورمیانه بشود اما موضع این کابینه در قبال جمهوری اسلامی ایران به طور خلاصه این است که سیاستهای ایران در کل منطقه و دنیا باید تغییر کند. یعنی حرف کابینۀ ترامپ این است که سیاستهای ایران، از کابل تا کاراکاس، قابل تحمل نیست و آمریکا باید به ایران فشار بیاورد و منابع پولی ایران را قطع کند، تحریمهای حداکثری برقرار کند تا رفتار جمهوری اسلامی ایران عوض شود. دوازده شرط آقای پمپئو هم با این فرض مطرح شده است که آن شرطها خطوط کلی رفتار نرمال یک کشور در دنیاست و مادامی که حکومت ایران به آن دوازده شرط تن ندهد، آمریکا تحریمها علیه ایران را حفظ و حتی تشدید میکند. ارسال نیروی نظامی آمریکا به منطقه هم ناشی از سیاست «قورباغه در ماهیتابۀ داغ» است. یعنی آمریکاییها میگویند وقتی ما فشار را بر حکومت ایران افزایش دهیم، ممکن است ایران تهدیداتش را عملی کند و مثلاً از ابزارهایی که در اختیار دارد، مثل حزبالله لبنان و حوثیهای یمن و گروههای مشابه، علیه منافع ما استفاده کند. آمریکاییها قشون فرستادهاند به منطقه، تا به ایران بگویند اگر به عملیات نظامی علیه آمریکا مبادرت ورزد، آنها هم تلافی خواهند کرد؛ نه اینکه وارد یک جنگ همهجانبه میشوند. در واقع اگر قورباغه بخواهد از ماهیتابۀ در حال داغ شدن بیرون بپرد، یک چکش بر سر او فرود میآید!
اگر هدف اصلی آمریکا نه جنگ بلکه تغییر رفتار حکومت ایران از طریق تضعیف این حکومت باشد، این هدف لزوماً با مذاکره هم محقق نمیشود؟
بله، موافقم. من هم فکر میکنم به فرض هم که جمهوری اسلامی ایران رضایت دهد و بر سر میز مذاکره بنشیند، تحقق دوازده شرط آقای پمپئو تقریباً برای حکومت ایران ناممکن است؛ برای اینکه بسیاری از گروههای نظامی و شبه نظامی در منطقه، در درون حکومت ایران فامیل و حامی دارند و اصلاً ساختار جمهوری اسلامی ایران به گونهای شکل گرفته است که نمیتواند از این گروهها حمایت نکند. پولهای ستاد اجرایی فرمان امام و موسسات زیر نظر این نهاد، که 46 درصد تولید ناخالص داخلی ایران را کنترل میکنند و از مالیات معافند، در این امور مصرف میشود و ساختاری که دور این نهادها شکل گرفته، چنان پیچیده است که حکومت ایران حتی اگر بخواهد دوازده شرط آقای پمپئو را اجرا کند، در عمل نمیتواند. ساختار قدرت و توزان قوا در درون حکومت ایران به گونهای است که مانع از اجرای دوازده شرط آمریکا میشود. مگر اینکه ساختار فعلی به هم بریزد. بنابراین من هم اصلاً خوشبین نیستم که اگر ایران و آمریکا وارد مذاکره شوند، توافقی مثل برجام حاصل شود؛ برای اینکه برجام موضوع مشخصی داشت و یک سازمان بینالمللی مثل آژانس بینالمللی انرژی اتمی بر حسن اجرای برجام نظارت میکند اما پایبندی ایران به دوازده شرط آقای پمپئو، قابل راستیآزمایی نیست. بنابراین مذاکرات ایران با دولت ترامپ، حتی اگر محقق شود، بسیار کشدار خواهد شد و بر فرض هم که به توافقی هم منتهی شود، به آنی ممکن است زیر سوال برود. یعنی کافی است فلان سازمان در منطقه، که جمهوری اسلامی ایران حامی اوست، اقدامی انجام دهد و آمریکا آن را مصداق نقض پیمانی بداند که بین ایران و ایالات متحده امضا شده است. بنابراین من هم معتقدم این مذاکرات حتی اگر صورت بگیرد، به جایی نمیرسد.
اگر جنگ نشود و مذاکرات هم به جایی نرسد و ترامپ دوباره رئیسجمهور شود، آیا آمریکا میتواند با فشارهایش رفتارهای ایران را تغییر دهد؟
تداوم وضع فعلی علیه ایران، آسیبی به آمریکا نمیزند. اقتصاد آمریکا در یکی از بهترین موقعیتهایش قرار دارد. تولید ناخالص داخلی آمریکا حدود ۲۰ تریلیون دلار است. آمریکا وقتی این تحریمها را علیه ایران وضع میکرد، حتی خودش هم باور نداشت که اروپاییها، چین و حتی روسیه با این تحریمها عملاً همراهی کنند. این تحریمها بسیار موثر واقع شده و دنیا از آنها تبعیت کرده است. بنابراین آمریکا میتواند تحریمها را ادامه دهد و از این حیث متضرر نمیشود. تنها نگرانی آمریکا، بازار نفت بود که آن هم کنترل شده است. ضمن اینکه تولید نفت خود آمریکا به مرز ۱۲ میلیون بشکه در روز رسیده است و پیشبینی میشود در شش سال آینده به ۱۸ میلیون بشکه نفت در روز برسد. ایران هم اگر بخواهد تنگه هرمز را ببندد، قشون آمریکا در دریای عمان مستقر است و پنتاگون برنامهای چهار مرحلهای دارد برای اینکه اقدام ایران را در این زمینه تلافی کند. ضمن اینکه دو لابی نیرومند در واشنگتن هم کاملاً موافق سیاست فشار آمریکا بر ایران است: لابی قدیمی یهودیان آمریکا و لابی عربستان که اخیراً رشد کرده است. بنابراین معلوم نیست که حتی اگر آقای ترامپ در سال ۲۰۲۰ رای نیاورد، کنگره آمریکا به سادگی از تحریمهای کنونی ایالات متحده علیه ایران دست بردارد. اسلحهسازان آمریکا هم از تقابل فعلی میان ایران و آمریکا راضیاند برای اینکه در اثر همین تقابل به کشورهای منطقه اسلحه میفروشند. اما آیا ایران میتواند فشار کنونی را تحمل کند؟ این دیگر به تصمیم رهبران ایران بستگی دارد که تا کجا میخواهند سیاستهای فعلیشان را ادامه دهند. فارغ از اینکه این سیاستها خوب است یا بد، آمریکا زور میگوید یا بر حق است، واقعیت این است که ما کشوری هستیم با قدرت مشخص، و آمریکا هم توانسته این تحریمها را علیه ما وضع کند و ما را به این وضع مبتلا سازد. قربانی این وضع مردم ایرانند. زور اروپا حداکثر در قالب اینستکس متجلی شد و اداره خزانهداری آمریکا هم اعلام کرده شرکتهای اروپایی فقط میتوانند غذا و دارو به ایران برسانند وگرنه مشمول تحریمهای آمریکا میشوند. چین هم کاری بیشتر از اروپا انجام نداده. روسیه هم چنین کاری نمیکند. بنابراین حکومت ایران باید تصمیم بگیرد که آیا میخواهد همچنان شعار بدهد یا اینکه سیاست خارجیاش را عوض میکند؟ اما اینکه اقدامات آمریکا میتواند سیاستهای ایران را تعدیل کند یا نه، باید گفت که این اقدامات همین الان هم تا حدی سیاست خارجی ایران را تعدیل کرده است. ایران ماهانه ۸۰۰ دلار به اعضای حشدالشعبی و حزبالله لبنان میپرداخت اما الان توان چنین پرداختی را ندارد. و یا اداره مبارزه با مواد مخدر آمریکا، مدتی است که بر فعالیتهای سپاه و حزبالله لبنان در زمینه قاچاق مواد مخدر متمرکز شده است. یکی از دلایل کشمکش در ونزوئلا همین مافیای ایرانی-روسی قاچاق مواد مخدر در ونزوئلا است. یکی از محورهای مذاکرات پشت پرده آمریکا و روسیه هم در قبال ایران، مساله مافیای مواد مخدر در ونزوئلاست. آمریکا تا حدی موفق شده سیاست ایران را در منطقه و خارج از منطقه مهار کند ولی این موفقیت نسبی بوده است. تقویت طالبان در افغانستان یکی از ناکامیهای آمریکا در برابر ایران است. همچنین تقابل حوثیهای یمن با عربستان هم از دیگر توفیقات سیاست منطقهای جمهوری اسلامی ایران است. با اینکه آمریکا در مهار سیاست خارجی ایران تا حدی موفق بوده، ولی فکر نمیکنم در این زمینه بتواند به موفقیت صد در صدی برسد.
ترامپ گفته است ایران قصد مذاکره دارد اما آیتالله خامنهای تاکید کرده که ایران با آمریکا مذاکره نمیکند. در چنین فضایی، شما آغاز مذاکرات را چقدر محتمل میدانید؟
رهبر ایران ضمن اینکه در همۀ کارهای ریز و درشت کشور دخالت میکند، مسئولیت تصمیمگیریهای بزرگ را نمیپذیرد. در برجام هم چنین کاری کرد. معمولاً هم وقتی شعارهای تند میدهد، میخواهد کوتاه بیاید. در واقع شعار میدهد تا طیفهای تندروی حکومت را راضی نگه دارد. اما مطابق اطلاعی که من دارم، آقای ظریف که به «دیپلمات آقا» مشهور است و در جریان مذاکرات هستهای هم وقتی از فرودگاه به ایران میآمد، مستقیما از فرودگاه به بیت رهبری میرفت و به آقای خامنهای گزارش میداد، در سفرهای اخیرش به ژاپن و اروپا، دو شرط برای مذاکره ایران و آمریکا گذاشته است. اول اینکه، آمریکا اجازه بدهد ایران روزانه یکونیم میلیون بشکه نفت - که در بودجه سال ۱۳۹۸ پیشبینی شده - بفروشد و آلمان و ژاپن ضامن باشند که این یکونیم میلیون بشکه را میخرند و آمریکا برای خرید این مقدار نفت محدودیت بانکی نگذارد، دوم اینکه مقامات آمریکا در صدد سرنگونی جمهوری اسلامی ایران نباشند و در واقع به نوعی تضمین بدهند که هدف آمریکا براندازی نظام نیست. این شرط را زمان آقای اوباما هم مطرح کرده بودند. آقای ظریف این دو شرط را از سوی رهبری ایران مطرح کرده و از آلمان و ژاپن هم درخواست کرده پادرمیانی کنند و این شرطها را به آمریکا بقبولانند. در سفر آقای ترامپ به ژاپن، نخستوزیر ژاپن همین دو شرط را به اطلاع آقای ترامپ رسانده. اینکه آقای ترامپ میگوید رهبران ایران میخواهند مذاکره کنند، راست میگوید. او پیغام آقای ظریف را از طریق نخستوزیر ژاپن دریافت کرده ولی چون حرف در دهانش بند نمیشود، آن را علناً بیان کرده است! ترامپ سیاستورزی روسای جمهور قبلی آمریکا را ندارد. اوباما حتی تا پایان مذاکرات هم حاضر نشد به رهبران ایران تضمین امنیتی بدهد. او پیچیدهتر از ترامپ حرف میزد. اما ترامپ بلافاصله بعد از مذاکره با نخستوزیر ژاپن، صریحاً گفت آمریکا نمیخواهد حکومت ایران را سرنگون کنیم. او حتی گفت ایران میتواند با همین رهبران فعلی میتواند کشور بزرگی شود. بنابراین ترامپ یکی از دو شرط ایران را پذیرفت. اما آیا آمریکا رضایت میدهد یکونیم میلیون بشکه نفت ایران روزانه فروش برود؟ من بعید میدانم آمریکا این شرط را بپذیرد. ضمن اینکه آمریکا هم آزادی زندانیان آمریکایی را به عنوان شرط مذاکره اعلام کرده است ولی تجربۀ مذاکرۀ آمریکا و کرۀ شمالی به ایران نشان داده که نباید این شرط آمریکا را بپذیرد؛ چراکه آنجا کرۀ شمالی زندانی آمریکایی را آزاد کرد ولی تحریمهای آمریکا لغو نشد. بنابراین به نظرم ایران و آمریکا باید از این دو شرط، یعنی فروش یکونیم میلیون بشکه نفت و آزادی زندانیان آمریکایی گرفتار در ایران، کوتاه بیایند تا مذاکرات آغاز شود.
با توجه به اینکه ترامپ در ژاپن به مقامات ایران تضمین امنیتی داده، آیا اینکه گفته با ایران راه میآید، دال بر این نیست که او بر سر فروش نفت با ایران مدارا میکند؟
از آقای ترامپ البته توقع اقدامات غیر قابل پیشبینی میتوان داشت. کسانی هم که با او حرف میزنند، میگویند روی هیچ موضوعی بیش از ده دقیقه تمرکز فکری ندارد و اگر گفتگو بر سر یک موضوع خاص بیش از ده دقیقه طول بکشد، این طرف و آن طرف را نگاه میکند و خودش موضوع دیگری را مطرح میکند. ترامپ آدمی است که پای شبکۀ فاکسنیوز مینشیند و صبحها برنامۀ Fox & Friends را نگاه میکند و گاهی بلافاصله بعد از تلفن یک بیننده، در توئیترش واکنش نشان میدهد. بنابراین پاسخ من این است که تصمیمات آقای ترامپ را نمیتوان پیشبینی کرد ولی با توجه به آنچه که از پیشینه ترامپ و کابینهاش برمیآید، بعید است که فروش یکونیم میلیون بشکه نفت را برای ایران آزاد کنند و بعد وارد مذاکره شوند. حداکثر میگویند راجع به این موضوع هم سر میز مذاکره بحث میکنیم. تجربۀ مذاکرۀ ترامپ با رهبر کرۀ شمالی هم نشان داد که او سر میز مذاکره، راجع به هیچ چیز کوتاه نمیآید.
نظرتان دربارۀ مواضع کنونی ولادیمیر پوتین چیست؟ پوتین ابتدا گفت روسیه آتشنشان منطقه نیست، بعد هم بنا به برخی گزارشها با فروش سامانۀ موشکی اس-۴۰۰ به ایران مخالفت کرد؟!
اینکه آقای پوتین منافع ملی و توازن قوای مملکت خودش نصبالعینش باشد، جای تعجب ندارد. هر کشوری باید به منافع خودش توجه کند و هر سیاستمداری هم ابتدا به جایگاه خودش اهمیت میدهد. بگذریم که روسیه پیشینهای طولانی هم در عهدشکنی دارد. آقای پمپئو در سفر اخیرش به روسیه، به روسها قول داد که آمریکا حاضر است تحریمها علیه روسیه را که مرتبط با ماجرای دخالت روسیه در اوکراین هستند، کاهش دهد؛ اگر بتواند بر جو ضد روسی در واشنگتن غلبه کند و همچنین از پس مخالفت اروپایی هم برآید؛ برای اینکه اروپاییها هم بر سر موضوع اوکراین حرف دارند. در ازای این اقدام، روسیه هم باید در ونزوئلا کوتاه بیاید. اما این کار برای آقای پوتین خیلی سخت است چونکه مافیای روسیه، که یکی از قویترین شبکههای قاچاق مواد مخدر در دنیاست و از عوامل پشتیبانیکننده شخص آقای پوتین در قدرت است، کاراکاس را برای پولشویی و تغییر و تبدیلات مواد مخدری که از این طرف دنیا به آن طرف دنیا میرود، لازم دارد. فعلاً روسیه رضایت داده مذاکرات اسلو بین دولت ونزوئلا و مخالفان این دولت برگزار شود. ولی روسها یکشبه ونزوئلا را رها نمیکنند. اما چون ونزوئلا هم برای آمریکا اهمیت زیادی دارد، روسها در حال بدهبستان با آمریکاییها بر سر ونزوئلا هستند. باید دید در آینده چه میشود و آیا آقای پوتین زورش به مافیای روسیه میرسد تا امتیازات بیشتری به آمریکا در ونزوئلا بدهد یا خیر؟ از طرف دیگر آقای پوتین میداند که حمایت روسیه از رفتارهای ایران، توامان اسرائیل و اعراب را با روسیه بد میکند و الان هم که آمریکا به اعراب و اسرائیل اضافه شده و حاضر است با روسیه بر سر ایران بدهبستانی بکند، پوتین مشغول بازی کردن با کارت ایران است. آن جمله سیاستمدارانه او درباره آتشنشان نبودن روسیه در منطقه، چراغ سبزی به آمریکا بود و آب پاکی را روی دست ایران ریخت. پوتین همچنین گفت ایران اگر از برجام خارج شود، اشتباه کرده است. در واقع او اعلام کرد اگر جنگی بین ایران و آمریکا در بگیرد روسیه دخالت نخواهد کرد. حداکثر اگر قطعنامهای در شورای امنیت مطرح شود، آن را وتو میکند یا رای ممتنع میدهد یا نسبت به اقدامات آمریکا اظهار تاسف میکند. پوتین در مسالۀ تحریمها هم عملاً پشت ایران را خالی کرده است. روسیه حتی اس-۳۰۰ را هنوز تمام و کمال در ایران نصب نکرده است. اس-۴۰۰ را هم که خود آقای پوتین صراحتاً گفته است به ایران نمیفروشد؛ برای اینکه صدای اسرائیل و آمریکا درمیآید. به هر حال آقای پوتین بازی خودش را دارد میکند ولی این به این معنا نیست که فردا صبح یکجا کارت ایران یا کارت ونزوئلا را بدهد دست آمریکا. روسیه استعمارگر کهنهکاری است و در جنگ سرد هم سالها تجربۀ مذاکره و بدهبستان داشته و قاعدتاً به تدریج چیزی میدهد و چیزی میگیرد. روسیه از حضور ایران در سوریه هم راضی نیست. منابع اسرائیلی و حتی منابع بیطرف گزارش دادهاند که نیروهای روسیه و ایران در سوریه، گاهی حتی کارشان به درگیری هم کشیده است. روسیه به اهداف خودش در سوریه رسیده است. پایگاههای هوایی و دریایی خودش را دارد و در کنار دریای مدیترانه مستقر است و روابطش هم با اسرائیل خوب است. بنابراین نمیخواهد حضور جمهوری اسلامی در سوریه، مانع تحقق منافعش باشد. اما این ملاحظات به این معنا نیست که روسیه از فردا با ایران بد میشود. روسیه به هر حال در بین کشورهای خارجی، بالاترین دست را در جمهوری اسلامی ایران دارد و این امتیاز را به کلی نادیده نمیگیرد. ضمن اینکه روسیه در لابهلای جامعۀ ایران در بین پارهای از عوامل قدیمی حزب توده، که ممکن است الان دیگر کمونیست نباشند ولی همچنان ضد آمریکاییاند، طرفداران خودش را دارد.
در جریان تنش بین روسیه و اوکراین، ولادیمیر پوتین گفت دولت روسیه متعهد است به حمایت از روسها در هر جای جهان. اسرائیل هم شهروند روستبار زیاد دارد. آیا این یکی از دلایل ممانعت روسیه از واکنش ایران به حملات اسرائیل علیه نیروهای سپاه قدس در خاک سوریه نبوده است؟
قطعاً همین طور است. روسیه هنوز هم بعد از اسرائیل و آمریکا، بیشترین تعداد یهودیان دنیا را دارد. از ۱۴ میلیون یهودی در سراسر دنیا، حدود ۱۲ میلیون نفر در اسرائیل و آمریکا و روسیه زندگی میکنند و مابقی یهودیان در سایر کشورهای دنیا پراکندهاند. اساساً شوروی قبل از آمریکا اسرائیل را به عنوان یک کشور به رسمیت شناخت. بنابراین نه فقط حدود یکونیم میلیون شهروند روستبار اسرائیل برای مسکو اهمیت دارد، بلکه اساساً یهودیان خود روسیه هم، که تا ۴ میلیون نفر برآورد میشوند، در حمایت روسیه از اسرائیل اهمیت دارند. علاوه بر این، روسها به خوبی میدانند که لابی نیرومند یهودیان در آمریکا، نقش مهمی در محافظت از رابطه روسیه با آمریکا و دنیای سرمایهداری میتواند ایفا کند. بنابراین روسیه همواره سعی کرده است رابطۀ خوبی با اجتماعات یهودی چه در آمریکا و چه در اروپا داشته باشد و به همین دلیل روسیه علاقهای ندارد در تقابل ایران و اسرائیل، مسکو چنان موضعگیری کند که رابطۀ روسیه با اسرائیل یا یهودیان آمریکا و سراسر دنیا خراب شود. در جریان بیش از ۲۱۰ حمله هوایی سنگین اسرائیل به مواضع ایران و متحدینش در سوریه، روسها نه تنها هیچ کاری به نفع ایران نکردند بلکه از وقوع این حملات باخبر بودند و سیستم دفاع موشکی خودشان را خاموش میکردند و اجازه میدادند اسرائیل مواضع ایران در سوریه را هدف قرار دهد. روابط حسنه با کشورهای مسلمان هم اصلی استراتژیک در سیاست خارجی روسیه است. بنابراین الان که عربستان به عنوان یکی از مهمترین کشورهای مهم اسلامی رابطۀ خوبی با اسرائیل برقرار کرده است، روسیه دلیلی مضاعف دارد برای پرهیز از تیرگی روابطش با عربستان و سایر کشورهای اسلامی همسو با عربستان.
برخی از تحلیلگران سیاسی گفتهاند که اگر ترامپ در اواخر تابستان ۲۰۲۰ ببیند شانس بالایی برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری ندارد، ممکن است با ایران وارد جنگ شود تا انتخابات را ببرد؟
به نظرم این تحلیل غلطی است؛ برای اینکه درگیر کردن آمریکا در یک جنگ، معلوم نیست برای یک رئیس جمهور رای بیاورد. رایدهندگان آمریکایی علاقۀ چندانی ندارند سربازان این کشور ۱۲هزار کیلومتر دورتر از وطنشان کشته شوند. ضمن اینکه آقای ترامپ یک پایگاه رای ۳۰ درصدی دارد که عمدتاً اوانجلیستها، بخشی از یهودیان آمریکا و نیز سفیدهای خشمگین، که در مرز نژادپرستی هم قرار دارند، تشکیلدهندۀ این پایگاه اجتماعی هستند. آقای ترامپ تا الان با خواست این گروهها همراه بوده و آنها هم به او وفادار ماندهاند. این پایگاه رای هیچ علاقهای ندارد آمریکا درگیر جنگ شود. بنابراین ترامپ چنین کاری نمیکند. شبکۀ خبری سیانان که یکی از رسانههای منتقد ترامپ است، چندی پیش نتیجۀ یک نظرسنجی را به نقل از موسسۀ گالوپ منتشر کرد که نشان میداد محبوبیت آقای ترامپ به ۴۶ درصد رسیده است. سیانان یک جمله را در توضیح نتیجۀ این نظرسنجی کافی دانست: وضع اقتصادی خوب آمریکا. اولویت اول رایدهندگان در هر کشوری امنیت و اقتصاد است. سپس مسائل داخلی، مثل سقط جنین و حقوق زنان و اقلیتها و غیره. اگر فهرستی از اولویتهای رایدهندگان آمریکایی در هر انتخاباتی (نه فقط این انتخابات) تهیه کنید، سیاست خارجی اولویت ششم به بعد بوده است. در مسائل سیاست خارجی آمریکا هم، ایران حداکثر اولویت دهم یا یازدهم است. این نکته را با دقت در مناظرههای انتخاباتی شش رئیسجمهور قبلی آمریکا هم میتوان دریافت؛ حتی در اوج گروگانگیری ۱۹۷۹، که بالاخره افکار عمومی آمریکا هم معطوف آن واقعه بود. بنابراین جنگ راه انداختن با ایران نه تنها اولویتی برای یک کاندیدای ریاست جمهوری ندارد بلکه به زیان او میتواند تمام شود. حتی اگر مسائل سیاست خارجی برای یک کاندیدای ریاست جمهوری در آمریکا در اولویت باشد، مسائل مرتبط با مکزیک و کوبا و ونزوئلا ارجحیت دارند؛ چراکه جمعیت لاتینتبار آمریکا در حال سبقت گرفتن از جمعیت سیاهان این کشور است و تا سال ۲۰۵۰ تعداد لاتینتبارها در آمریکا، حتی از سفیدهای اروپاییتبار بیشتر خواهد شد و آنها نژاد اول آمریکا به لحاظ شمار جمعیت خواهند بود. لذا تحلیلی که به آن اشاره کردید، ناشی از عدم شناخت جامعۀ آمریکاست.
پس شما نهایتاً میفرمایید که ایران و آمریکا کارشان به جنگ نمیکشد؟
جنگ در اولویت هیچ یک از این دو کشور نیست اما من با آقای رابرت گیتس، وزیر دفاع اسبق آمریکا، موافقم که گفت وقتی تنش بین دو کشور این قدر بالاست و نیروی نظامی در صحنه حضور دارد و منطقه چنین پیچیدگیهایی دارد، گاهی یک اتفاق ناخواسته ممکن است آتش جنگ را شعلهور کند. جنگ بینالملل اول با شلیک یک گلوله در سارایوو کلید خورد. امکان وقایع پیشبینی نشده وجود دارد و ممکن است کار طرفین به جنگ بکشد اما عزم ایران و آمریکا معطوف به جنگ نیست. تا جایی که من اطلاع دارم، اساس طرحهای نظامی پنتاگون هم این است که اگر حکومت ایران دست به اقدام نظامی زد، آمریکا پاسخی چندبرابری به ایران بدهد نه اینکه درگیر یک جنگ همهجانبه شود. مطابق برآورد نظامیان، الان نیروی آتشباری که آمریکا به منطقه اعزام کرده، ۱۶۰ برابر کل نیروی آتشبار حکومت ایران است. بنابراین توان نظامی بالای آمریکا در منطقه، به این کشور اجازه میدهد که اگر قورباغه از ماهیتابۀ داغ بیرون پرید، واکنشی متناسب نشان دهد اما اساس طرح پنتاگون، کنترل اقدامات نظامی احتمالی ایران است نه حرکت به سمت جنگ. این نکته را در هم در پایان بیفزایم که من در هر صورت مخالف جنگ هستم؛ برای اینکه جنگ خسارت و ویرانی دارد و جان مردم را در خطر قرار میدهد. من متعلق به نسلی هستم که جنگ بیحاصل ایران و عراق را به چشم دیده است؛ نسلی که میداند جنگ چه تبعات زیانباری دارد. بنابراین من به عنوان یک سیاستپیشه، شخصاً با هر جنگی مخالفم و مثل جان آدامز، دومین رئیس جمهور ایالات متحده، معتقدم هیچ مسالهای در این دنیا وجود ندارد که با مذاکره قابل حل و فصل نباشد. بویژه اینکه آمریکا این توانایی را دارد که تمام زیرساختهای مملکت ما، مثل ۷۴هزار مگاوات برق نصبشده و ۹ پالایشگاه و پلهای مواصلاتی را ظرف یک هفته نابود کند. کشور ما در اثر این ویرانیها سالها عقب میافتد. چنانکه کشور صربستان هنوز نتوانسته یک سری از زیرساختهایش را که ناتو در زمان جنگ بالکان از بین برد، بازسازی کند.