چهار توصیه «جورج سوروس» برای موفقیت در سرمایه‌گذاری‌های پرریسک

George Soros
George Soros Copyright AP Photo
Copyright AP Photo
نگارش از یورونیوز فارسی
هم‌رسانی این مطلبنظرها
هم‌رسانی این مطلبClose Button

جورج سوروس در حال حاضر صد و شصت و چهارمین ثروتمند جهان است و تجربه موفق سرمایه‌گذاری‌های پربازده خود را از دهه ۷۰ میلادی آغاز کرده؛ او در ۸۹ سالگی راز موفقیت خود را در سرمایه‌گذاری‌های پر‌ریسک در چهار توصیه بنیادین خلاصه کرده است.

آگهی

جورج سوروس در حال حاضر صد و شصت و چهارمین ثروتمند جهان است و تجربه موفق سرمایه‌گذاری‌های پربازده خود را از دهه ۷۰ میلادی آغاز کرده؛ او در سن ۸۹ سالگی راز موفقیت خود را در سرمایه‌گذاری‌های پر‌ریسک در چهار توصیه بنیادین خلاصه کرده است.

«جورج سوروس» شاید از سطح شهرت «وارن بافت»، چهارمین ثروتمند جهان، در میان بورس‌بازان برخوردار نباشد ولی او نیز یکی از موفق‌ترین سرمایه‌گذاران دهه‌های اخیر بوده است.

آقای سوروس در سال ۱۹۷۳ با شراکت «جیم راجرز»، گروه صندوق‌های سرمایه‌گذاری «کوانتوم» را در نیویورک، لندن، هلند و جزایر کیمن تاسیس کرد که طی ۱۰ سال بازده ۴۲۰۰ درصدی را رقم زد.

ثروت فعلی این سرمایه‌دار آمریکایی با وجود بذل و بخشش‌های ۳۲ میلیارد دلاری، بر پایه ارزیابی نشریه فوربس ۸.۳ میلیارد دلار است.

آقای سوروس که اصالتی مجارستانی دارد، عمده ثروت خود را از مدیریت موفق صندوق‌های پوشش ریسک به دست آورده و بر همین اساس برای موفقیت در سرمایه‌گذاری‌های پر‌خطر و شرایط پرابهام اقتصادی چهار توصیه کلی ارائه کرده است:

۱- سبک و روش خودتان را پیدا کنید

آقای سوروس بر پایه قواعد رایج در بازارهای مالی سرمایه‌گذاری نمی‌کند. بدین معنا که چندان توجهی به محاسبه ارزش ذاتی یک سهم و با بررسی چشم‌انداز بلندمدت سرمایه‌گذاری در سهام یک شرکت نیز کاری ندارد. در واقع او یک سَفته‌باز است. بر همین اساس به دیگران نیز توصیه می‌کند که بر پایه ویژگی و توان فردی خود وارد میدان سرمایه‌گذاری در بازارهای مالی شوند.

۲- از اشتباه‌ها و خلاء‌های اقتصادی حداکثر استفاده را بکنید

به اعتقاد او فرصت‌طلبی یک سفته‌باز نباید تنها به وقوع یک خطای اقتصادی محدود باشد بلکه او باید از کوچک‌ترین موقعیت‌ها برای خود یک سناریوی موفق بسازد. آقای سوروس به عنوان یک سفته‌باز بازار جهانی ارز به عامل کشاندن اقتصاد بریتانیا به مرز ورشکستگی شهرت دارد. او در دهه ۹۰ بر روی پیش‌بینی سقوط ارزش پوند حساب ویژه‌ای باز کرد.

در آن زمان کشورهای اروپایی به شدت درگیر اعمال سیاست‌هایی برای تثبیت نرخ برابری ارزهای ملی خود بودند. با ورود بریتانیا به این میدان، آقای سوروس به سرعت تبدیل پرحجم پوند به مارک آلمان را آغاز کرد و تنها در یک روز از محل سقوط ارزش برابری پوند و صعود مارک، ۱ میلیارد دلار سود کرد. هر چند او در پایان این آربیتراژ ارزی(سفته‌بازی ارز) ۲ میلیارد دلار سود کرد ولی پوند و اقتصاد بریتانیا را در مدار نزول قرار داد.

۳- سفته‌بازی با فرض پُرریسک بودن انجام دهید

با وجود این که آقای سوروس زیان‌های قابل توجه معدودی را متحمل شده ولی تاکید دارد که پیش از انجام یک شرط‌ بندی بزرگ حتما خود را برای یک باخت بزرگ آماده کنید و با این پیش‌زمینه فکری وارد میدان شوید.

او در سال ۱۹۸۷ بر پایه یک پیش‌بینی نادرست از ادامه صعود بازار، ۳۰۰ میلیون دلار زیان کرد. سفته‌باز آمریکایی در جریان بحران بدهی روسیه نیز ۲ میلیارد دلار ضرر کرد و به دلیل ارزیابی نادرست از زمان تخلیه حباب سهام شرکت‌های فناوری در سال ۱۹۹۹ نیز میلیارد‌ها دلار از دست داد ولی او همچنان معتقد است، افرادی که اشتهای کمی دارند، سفته‌باز خوبی در بازارهای مالی نمی‌شوند.

۴- نگذارید موقعیت‌ها شرایط زندگی شما را رقم بزنند

به اعتقاد او عهد بستن با هر کسی باید با این پیش فرض باشد که آن عهد همواره قابل تغییر است. آقای سوروس بر این باور است که این رویکرد بیش از آن که منش سرمایه‌گذاری باشد، سبک و فلسفه زندگی است.

چنان‌چه او در دوره سلطه نازی‌ها بر مجارستان با استفاده از اوراق هویت جعلی غیر یهودی که پدرش تهیه کرده بود، از کشورش گریخت و همچون پدرش در شوروی سابق هم ماندگار نشد و پس از تحصیل فلسفه در لندن، در نهایت خود را به آمریکا رساند و به یک سفته‌باز حرفه‌ای ارز و بازارهای مالی بدل شد. آقای سوروس تاکید می‌کند که شاید خلاصه تجربه کاری او در این جمله ساده نهفته باشد:«شما قطعا می‌توانید وضعیت زندگی خود را تغییر دهید ولی در این مسیر معلوم نیست که به کجاها خواهید رسید.»

به توییتر یورونیوز فارسی بپیوندید

هم‌رسانی این مطلبنظرها

مطالب مرتبط

بنیاد جورج سوروس حمایت مالی خود را از پروژه‌های اروپایی محدود می‌کند

تعقیب قضایی ترامپ؛ چرا برای هواداران تئوری توطئه باز هم پای سوروس در میان است؟

وارن بافِت؛ سه عادت روزانه که رویاپردازان را از عمل‌گرایان جدا می‌کند