جلسه مجلس ایران با حضور جواد ظریف آنچنان پرتنش بود که حتی روزنامه کیهان نوشت که از توهینهای نمایندگان مجلس به وزیر خارجه ایران دفاع نمیکند. اینکه چرا این جلسه نمایندگان مجلس یازدهم با وزیر خارجه ایران به چنان ادبیاتی آمیخته شد موضوع گفتوگوی یورونیوز با رضا علیجانی و افشار سلیمانی است.
جلسه تنشآلود محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران با نمایندگان مجلس، مهمترین واقعه سیاسی کشور در آغاز هفته جاری بود. نطق محمد جواد ظریف در مجلس یازدهم بارها با اعتراض نمایندگان اصولگرای مجلس قطع شد و آنان او را «دروغگو» و یکی از مسببان اصلی مشکلات اقتصادی کشور دانستند.
وزیر امور خارجه ایران روز یکشنبه در حالی مدام سخنانش در صحن مجلس قطع میشد و اجازه دفاع از عملکردش در سیاست خارجی را پیدا نمیکرد که پنج سال قبل مهمترین دستاوردش در سیاست خارجی، در همین مکان ظرف بیست دقیقه از سوی نمایندگان مجلس دهم تصویب شده بود.
به نظر میرسد جلسه سوال از وزیر امور خارجه، نه برای شنیدن پاسخهای او بلکه برای اعتراض به عملکرد وی شکل گرفته بود؛ اعتراضی که از نظر برخی از تحلیلگران سیاسی، چندان در قواره رفتار متعارف نمایندگان مجلس با یکی از وزرای دولت نبود. همین اعتراض نامتعارف موجب شد تا روزنامههای اصلاحطلب و حتی اصولگرای ایران بیش و کم از نحوه برخورد مجلس با محمدجواد ظریف انتقاد کنند. حتی روزنامه کیهان نوشت که از توهینهای نمایندگان مجلس به وزیر خارجه ایران دفاع نمیکند.
اینکه چرا این جلسه نمایندگان مجلس یازدهم با وزیر خارجه ایران به چنان ادبیاتی آمیخته شد و در تقابل ظریف و اصولگرایان حق با کیست و آبشخور اصلی ناکارآمدی برجام چیست، موضوع گفتوگوی یورونیوز با رضا علیجانی، تحلیلگر سیاسی مقیم فرانسه و افشار سلیمانی سفیر پیشین ایران در کشور جمهوری آذربایجان است.
به کانال تلگرام یورونیوز فارسی بپیوندید
«ظریف کارشناسی بود که کارگزار شد»
رضا علیجانی در پاسخ به این سوال که آیا رفتار نمایندگان مجلس یازدهم با محمدجواد ظریف، صرفا ناشی از بیتجربگی و نفرت سیاسی بود یا اینکه آنها عامدانه میخواستند بانیِ برجام را تحقیر کنند، به یوورنیوز گفت: «به نظرم اولین کسی که به آقای ظریف توهین کرده، شخص خود آقای ظریف است. این توهین و تحقیر وقتی صورت گرفت که ظریف از یک کارشناس به یک کارگزار تبدیل شد. ایشان جدا از وزارت در دولت، وزیر بیت رهبری است در حالی که فرد کارشناسی هم است. آقای ظریف با تقابل با جهان موافق نیست و سیاست تعامل را قبول دارد. اما ایشان چاقویی شد که دستهاش در دست آقای خامنهای و آقای سلیمانی و امثالهم قرار داشته است. آقای ظریف معتقد به تعامل است و خط و نشان کشیدنهای دنکیشوتی نظامیان ایران را در دانشگاه تهران تحقیر کرد و وقتی که جریان ولایی با FATF و لوایح ضد پولشویی مخالفت کرد، آقای ظریف بحث پولشویی را مطرح کرد. اما او علیرغم همه این اختلافات، نهایتا در عرصه جهانی از سیاست بیت رهبری دفاع و سرکوب داخلی را توجیه کرد. بنابراین اولین توهین و تحقیر به آقای ظریف، از جانب خود او صورت گرفته است. ظریف به جای اینکه کارگزار مردم باشد و رایی را اجرا کند که دولت با وعده دادن به مردم کسب کرده، منویات آقای خامنهای و اقلیت بارها مغلوب شده در انتخاباتهای گوناگون را پیگیری میکند.»
آقای علیجانی درباره انگیزه نمایندگان مجلس هم گفت: «برای رفتار نمایندگان مجلس میتوان انگیزههای گوناگونی در نظر گرفت. جریان ولایی، چه صادقانه چه فرصتطلبانه، معتقد است که ما باید با غرب مقابله کنیم و آمریکا را سر جای خودش بنشانیم. در این جریان یک نگاه ضد غربی و ضد تجدد وجود دارد که نابودی اسرائیل و حتی آمریکا را در سر میپروراند و از این امر به عنوان بهانهای برای سرکوب در داخل هم استفاده میکند. برخی باندهای مافیایی این جریان هم از تحریمها دکانی برای خودشان درست کردهاند. کسانی که در مجلس به آقای ظریف پریدند، انگیزههای مختلفی برای چنین رفتاری دارند. برخی واقعا معتقدند کشور در خطر جریان سازش قرار دارد، برخی به دنبال خودشیرینی و محکم کردن جایگاهشان در ساختار قدرتاند، بعضی باندهای مافیایی هم میخواهند تعامل با غرب را به هم بزنند، گروهی هم عجله دارند که دولت را قبل از ۱۴۰۰ در دست بگیرند. البته آقای خامنهای اجازه این کار را به این باندها نخواهد و این دولت را به عنوان دیواری که بتوان در پشت آن سیاستهای ایرانبربادده را پنهان کرد، حفظ میکند.»
«این نمایندگان بیتجربه، از جایی هدایت میشوند»
اما افشار سلیمانی درباره دلیل حملات لفظی رفتار نمایندگان مجلس به وزیر خارجه ایران میگوید: «این نحوه رفتار تکمتغیری نبود. فقدان تجربه سیاسی، بویژه در حوزه سیاست خارجی، یک عامل مهم در وقوع چنین رفتاری بود ولی عامل دیگر این بود که این نمایندگان بعضا از جایی هدایت میشوند. اینها فکر میکنند با آلوده کردن فضا و طلبکارانه برخورد کردن، اوضاع به سود جناح سیاسی خودشان تغییر میکند ولی مساله این است که نمایندگان مجلس باید بگویند برنامهشان برای بهبود امور کشور چیست. برخورد طلبکارانه، لزوما نشانه داشتن برنامهای برای تغییر اوضاع نیست.»
«اصولگرایان افراطی با لمپنیسم سیاسی پیوند دارند»
در یکی دو روز گذشته، برخی از منتقدین مجلس یازدهم، ادبیات نمایندگان مجلس در جلسه با محمد جواد ظریف را مصداق «لمپنیسم سیاسی» قلمداد کردهاند، اما برخی هم معقتدند اگر زد و خورد فیزیکی در پارلمان برخی کشورها را در نظر بگیریم، میتوان گفت پارلمان در هر کشوری، نهایتا «مجلس عوام» است و از کنار این رفتار نمایندگان مجلس باید با اغماض گذشت. رضا عیلجانی درباره تنش در پارلمان میگوید: «این سطح از تنش در بسیاری از پارلمانها وجود دارد بویژه در کشورهای در حال توسعه. شاید کلماتی مثل دروغگو و خائن، در پارلمانهای کشورهای دیگر هم گاهی استفاده شوند. ولی خارج از سطح تنش در این جلسه مجلس، اصولگرایان افراطی و جریانهای امنیتی-نظامی ایران واقعا ارتباط نزدیکی با لمپنیسم دارند. رگههای لمپنیسم را در رفتارشناسی و ادبیات و ارتباطات اجتماعی این جریان سیاسی میتوان دید. نمونه بارزش آن چیزی است که آقای سردار همدانی یک بار گفت که ما اراذل و اوباش را سازماندهی کردیم و به جان جنبش سبز انداختیم، و یا لمپنیسمی که در مداحان نزدیک به این جریان سیاسی دیده میشود. این لمپنیسم در برخی بازجوها و نیروهای امنیتی این جریان هم دیده میشود. کار حتی به جایی رسیده است که برخی از روحانیان از کلمات بسیار رکیک استفاده میکنند. ادبیات برخی روحانیان قم تنه به تنه ادبیات لمپنی میزند. بنابراین هر چند که صرفا با استناد به سطح تنش در جلسه اخیر مجلس، نمیتوان تعبیر لمپنیسم را به کار برد، اما با توجه به رفتارشناسی این جریان سیاسی، میتوان این جریان را آلوده به ادبیات و رفتار لمپنی بسیار پررنگی دانست.»
«نمایندگان گفتوگو بلد نبودند»
افشار سلیمانی هم درباره لمپنیسم در فضای سیاسی ایران میگوید: «آقایان اصولگرا ادعا دارند که متخلق به اخلاق حسنه و اسلامیاند. بنابراین چنین رفتاری از آنها پسندیده نیست. وقتی میتوان گفتوگو و سوال کرد، حتی میتوان قبل از جلسه علنی، در جلسه غیر علنی با وزیر گفتوگو کرد، دلیلی برای چنین رفتار تندی وجود ندارد. بله، در بسیاری از پارلمانها چنین اتفاقی میافتد ولی ما نمیتوانیم بگوییم این رفتار بلااشکال است. ما در عصر تمدن الکترونیک زندگی میکنیم. قبلا سطح سواد پایین بود و حتی یک بقال هم به مجلس راه مییافت. اما الان این آقایان ادعای سواد و مدرک و دانایی دارند. بنابراین حق ندارند این طور رفتار کنند. اخلاق فراتر از سیاست است. سیاستمداری که اخلاق را رعایت نکند، سیاستمدار خوبی نیست. به نظرم رفتار نمایندگان مجلس نه تنها خوب نبود، بلکه نشانه ضعف آنها در گفتوگو بود. آنها فکر میکنند با جار و جنجال میتوانند فضایی ایجاد کنند که انتخابات ۱۴۰۰ را هم ببرند. الان هم فورا رفتهاند سراغ سوال از رئیس جمهور تا با رئیس جمهور هم چنین برخوردی داشته باشند. بر فرض که این جار و جنجالها باعث شد در انتخابات ۱۴۰۰ پیروز شوند. بعدش میخواهند چه کنند و کشور را میخواهند چطور از بحران کنونی خارج کنند؟ اینها استراتژی و تاکتیکشان در حوزه سیاست خارجی چیست؟ تاکتیکشان که غلط است، استراتژی هم ندارند. دولت سوءمدیریت داشته است. بویژه در مساله ارز. شایستهسالاری هم در دولت روحانی اصلا محقق نشد. ولی نمایندگان مجلس باید بگویند در شرایط تحریم، چطور میخواهند پولهای ایران را از خارج وارد کشور کنند؟ آنها هیچ راهی ارائه نمیکنند و فقط به دولت میگویند این کار را انجام بده.»
«شنیدههای قوی وجود دارد که رهبر ایران هم برجام را امضا کرده است»
در جلسه مجلس با وزیر امور خارجه، نمایندگان معترض ظاهرا محمد جواد ظریف را یکی از عوامل اصلی وضع کنونی کشور میدانستند ولی آقای ظریف در دفاع از خودش گفت که اقداماتش با تایید رهبر ایران بوده است. روزنامه کیهان هم در انتقاد از محمد جواد ظریف نوشت که برجام مورد تایید رهبری نبوده است. اینکه این وسط حق با کیست، سوالی است که رضا علیجانی در پاسخ به آن میگوید: «مشکل بنیادی آقای ظریف، نقش دوگانه آقای خامنهای است. آقای خامنهای میخواهد وجهه انقلابیاش را حفظ کند. انقلابیگری یک پایه دکترین سیاسی آقای خامنهای است. اما پایه دیگر این دکترین، ضرورت حفظ نظام است. تعارض رفتار آقای خامنهای ناشی از این است که از یک سو میخواهد مثل یک فرد انقلابی عمل کند، از سوی دیگر مدیر یک نظام هم است و باید آن نظام را حفظ کند. در نتیجه گاهی باید جام زهری سر کشیده شود و عقبنشینیای صورت گیرد ولی آقای خامنهای نمیخواهد هزینه عقبنشینیهایش را بپردازد. او میخواهد فقط در سود و پیروزی شریک باشد. آقای خمینی مسئولیت قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت ولی آقای خامنهای، که جمله به جمله برجام با تایید خودش بوده و حتی شنیدههای قوی وجود دارد که طرفهای غربی خواسته بودند که امضای رهبر ایران در تایید برجام ضمیمه پرونده شود و این امضا روی آن اسناد وجود دارد، در اذهان عمومی دوگانه بازی میکرد. یعنی از یک طرف آقای ظریف را حتی با ادبیات حماسی تایید میکرد، از سوی دیگر میگفت من امیدی به مذاکره ندارم ولی حالا آقایان بروند تجربه کنند و ببینند که به دشمن نمیتوان اعتماد کرد. آقای ظریف در واقع بلاگردان این تناقض آقای خامنهای است.»
آقای علیجانی با مقایسه دولت روحانی و دولت مهدی بازرگان میافزاید: «ظریف و روحانی جرات و جسارت مهندس بازرگان و اعضای دولت موقت را ندارند که بر سر ارزشهای خودشان بایستند و استعفا دهند. و یا دست کم شفافسازی کنند و بگویند آقای خامنهای به ما گفت برجام را امضا کنید. ظریف فقط با زبانی الکن میگوید آقای خامنهای مرا راستگو میداند. ظریف و روحانی باید بگویند برجام به نفع کشور و از دست رفتنش هم کار سپاه و رهبری بود. سپاه موشکپرانی کرد، آقای خامنهای هم اجازه نداد مبادلات اقتصادی بین ایران و آمریکا صورت گیرد. یعنی گفت شرکتهای آمریکایی حق ورود به ایران را ندارند. نهایتا هم دولت ناهنجار ترامپ بر سر کار آمد و اوضاع از مدار برجام خارج شد. بنابراین در این میان آقای ظریف دارد راست میگوید اما ظریف فقط نیمی از حقیقت را میگوید آن هم با زبانی الکن.»
«بعید است رهبر ایران برجام را امضا کرده باشد»
اما افشار سلیمانی درباره رابطه آیتالله خامنهای و برجام میگوید: «ما که ساختار و بافت نظام جمهوری اسلامی را میشناسیم. قطعا برجام با تایید مقام رهبری تصویب شده است. اینکه مجلس سریعا برجام را تصویب کرد، دلیلش این بود که مقام رهبری قدم به قدم از مذاکرات برجام مطلع بودند و نتیجه آن را قبول هم کردند. فقط گفتند به آمریکا نباید اعتماد کرد. اصولا به هیچ کشوری نباید اعتماد کرد به نظر من. مگر ایران برای دیگران قابل اعتماد است؟ بنابراین علیرغم این ملاحظات، رهبری از محتوای برجام اطلاع داشتند و حتی در اردیبهشت ۹۷ که گفتند بروید دنبال ۱۹۰ هزار سو، تاکید کردند که این کار در چارچوب برجام انجام شود. مگر میشود وزیر خارجه یا حتی رئیس جمهور راسا برجام را برای نظام رقم زده باشد؟ بویژه اینکه سیاست خارجی، حوزهای است که تصمیمگیریهایش توسط رهبری انجام میشود.»
سال گذشته حسین شریعتمداری، مدیر مسئول کیهان، در گفتوگو با یورونیوز گفت که برجام بدون اطلاع و اجازه رهبر ایران امضا شده است. آقای سلیمانی درباره صحت و سقم این مدعای مدیر مسئول کیهان میگوید: «من نباید درباره این ادعا اظهار نظر کنم چون من در مذاکرات نبودم که بگویم این اتفاق افتاده یا نه. ولی وقتی از بیرون به موضوع نگاه میکنم، نظرم این است که رهبری نظام برجام را تایید کرده است. رهبری در هر آن میتوانسته جلوی برجام را بگیرد. حتی اگر بر فرض چنین اتفاقی افتاده باشد، که من از آن بیخبرم و خود آقای ظریف باید بگوید که آیا چنین اتفاقی افتاده یا نه، هر چند که من بعید میدانم این طور شده باشد، باز رهبری میتوانست جلوی اجرای برجام را بگیرد. رهبری میتوانست بگوید برجام نباید امضا میشد و اصلا وزیر خارجه را از طریق استیضاح در مجلس نهم یا از طریق دیگری عوض میکردند.»
آقای سلیمانی درباره ادعای رضا علیجانی در خصوص امضا شدن برجام از سوی رهبر ایران نیز میگوید: «بعید میدانم چنین خبری درست باشد. البته درباره این ادعا هم مذاکرهکنندگان وزارت خارجه باید اظهار نظر کنند ولی چنین چیزی اصلا متعارف نیست. مسئول رسمی کشور با اختیاراتی که داشته، مذاکره کرده است و امضای رهبر ایران در برجام اصلا لازم نبوده است. ممکن است طرفهای غربی امضای رهبر ایران را خواسته باشند ولی اینکه ایران چنین چیزی را پذیرفته باشد، بعید به نظرم میرسد؛ چون هر آن احتمال افشای سند چنین امضایی وجود داشت. اما در اینکه برجام با تایید گام به گام رهبری محقق شده، به نظرم موضوع روشن و بلاتردیدی است چراکه مقام رهبری اختیارات داشته و میتوانست با تحقق برجام مخالفت کند و یا اصلا مذاکرات را قطع کند. مذاکره با آمریکا از اواخر دولت احمدینژاد شروع شده بود و در دوره روحانی آشکارا ادامه پیدا کرد.»
«کار دیپلمات، تجارت عواطف است»
نمایندگان اصولگرای مجلس یازدهم در جلسه اخیر مجلس در حالی ظریف را «دروغگو» خواندند که وزیر خارجه آمریکا، نخستوزیر اسرائیل و اپوزیسیون خارج کشور هم متفقالقول هستند که وزیر امور خارجه ایران «دروغگو» است. در بین نشریات اصولگرا نیز روزنامه وطن امروز با تیتر "دروغ" و روزنامه کیهان با تیتر "راستیآزمایی اظهارات ظریف در مجلس" به سخنان آقای ظریف در مجلس پرداختند. رضا علیجانی درباره وحدت نظر این نیروهای متخاصم درباره آنچه که دروغگویی جواد ظریف میخوانند، میگوید: «کسانی که آقای ظریف را دروغگو میدانند، هر کدام به بخشی از سخنان وی استناد میکنند. بنابراین ادعایشان ممکن است درست یا نادرست باشد. مثلا ظریف وجود زندانی سیاسی و شکنجه را در ایران تکذیب میکند و بدیهی است که این حرف دروغ است. اما وقتی ظریف میگوید ایران در آستانه رسیدن به سلاح اتمی نیست، حرفش راست است. هر چند که ایران قبلا این عزم و اراده را داشته، اما در این فقره آقای نتانیاهو دروغ میگوید. نتانیاهو بیش از ده سال است که میگوید ایران شش ماه یا یکسال تا ساخت بمب اتمی فاصله دارد. این حرف دروغ بوده است. البته در همین مورد هم گاهی اسرائیلیها بر اساس جاسوسیهایی که در ایران کرده و اطلاعاتی که به دست آوردهاند، راست گفتهاند. بنابراین ادعای دروغگویی آقای ظریف را باید مورد به مورد بررسی کرد.»
آقای علیجانی میافزاید: «مشکل آقای ظریف شاید مشکلی باشد که دیپلماتها به طور عام دارند و شخص ظریف به طور خاص گرفتار آن است. مشکل خاص ظریف، چنانکه گفتم، ناشی از تناقض سیاست آقای خامنهای است که ظریف را مجبور میکند همزمان دو چیز متضاد را پیش ببرد و او به همین دلیل ناچار است در مواردی دروغ بگوید. اما به طور عام، به تعبیر خانم آرلی هاکشیلد، که یک جامعهشناس آمریکایی است و پدر و مادرش دیپلمات بودهاند، دیپلماتها اساسا درگیر چنین مشکلی هستند. خانم هاکشیلد تئوریای دارد به نام "تجارت عواطف." او میگوید صاحبان بعضی مشاغل با عواطفشان تجارت میکنند و احساسشان را به بازار عرضه میکنند. این افراد عبارتند از خدمه هواپیما، فروشندگان کالاها و دیپلماتها. اینها همیشه باید لبخند بزنند و سعی در جلب مشتری داشته باشند و نقاط مثبت را بسیار بزرگ نشان دهند و نقاط منفی را لاپوشانی کنند. طبیعی است که بخشی از این پراگماتیسم نتیجهمحور در عرصه سیاست و تجارت، همراه با دروغ و تظاهر است. این ویژگی در رفتار و ادبیات آقای ظریف هم مشهود است.»
«ظریف دروغگو نیست، محافظهکار است»
روزنامه کیهان روز دوشنبه در انتقاد از محمد جواد ظریف نوشت که او برخلاف ادعایش، مسائل داخلی را به خارج برده است و مثلا در مهر ماه سال ۱۳۹۳ در مصاحبهای گفته است که اگر مذاکرات هستهای به نتیجه نرسد، انتخابات مجلس در اسفند ۱۳۹۴ به سود جریان غربگرا در ایران رقم نخواهد خورد. افشار سلیمانی راجع به این انتقاد و به طور کلی درباره متهم بودن آقای ظریف به دروغگویی میگوید: «به هر حال همه این مدعیان در جاهایی دروغ میگویند. دروغ مصلحتآمیز گفتن در جاهایی ممکن است موجه باشد و در جاهایی هم نه. باید از منظری کلان به مساله نگاه کرد. پیشبرد دیپلماسی نیازمند استفاده از زبانی خاص است. حتی اگر آقای ظریف در سال ۱۳۹۳ در مصاحبه با خبرنگاران خارجی چنان حرفی زده باشد، حرفش ترفندی برای امتیاز گرفتن از غربیها در جریان مذاکرات هستهای بوده است. این یک روش مذاکراتی است. وزرای خارجه همه کشورها چارچوبی دارند و باید نکاتی را رعایت کنند. مگر مقامات آمریکایی و اسرائیلی دروغ نمیگویند؟ به نظر من اگر یک دروغ به سود منافع ملی باشد، موجه است.»
آقای سلیمانی با انتقاد از نمایندگان مجلس یازدهم میافزاید: «کسانی که ظریف را دروغگو میدانند، حتما خودشان هم در زندگی شخصیشان دروغ میگویند. ظریف حتی اگر دروغی گفته باشد برای منافع ملی دروغ گفته است. یک عده نماینده که حتی مدرک تحصیلیشان هم مشکل دارد، ظریف را دروغگو خطاب کردند. اینکه آدم مدرک تحصیلیاش دروغین باشد بهتر است یا اینکه دروغی به فلان مقام خارجی بگوید تا امتیازی برای کشورش بگیرد؟ البته آقای ظریف درباره فقدان روزنامهنگار زندانی در ایران، میتوانست بگوید این یک مساله قضایی است و در حوزه کاری من نیست. اما من قبول ندارم که ظریف اساسا سیاستمدار دروغگویی است. ظریف دروغگو نیست، محافظهکار است. اینکه یک سیاستمدار برای کشورش چند بار دروغ گفته باشد، دال بر این نیست که او به معنای اخص کلمه دروغگو است. این قبیل منتقدین ظریف، باید کلاهشان را قاضی کنند و ببینند آیا همیشه راست گفتهاند در زندگیشان؟ و آیا در مواردی که دروغ گفتهاند، آیا در مواجهه با افراد خارجی برای منافع کشورشان دروغ گفتهاند؟»
«مجلس میخواهد نتیجه سیاستهای رهبری را به گردن دولت بیندازد»
در ۴۸ ساعت گذشته، واکنشها در فضای مجازی نشان میدهد که نحوه رفتار نمایندگان مجلس تا حدی موجب احیای محبوبیت آقای ظریف شده است ولی با این حال برخی هم معتقدند دعوای مجلس یازدهم با محمد جواد ظریف، ربطی به مطالبات کنونی اکثریت مردم ایران ندارد. رضا علیجانی راجع به این دو موضوع چنین میگوید: «آقای ظریف یک کارشناس و کارگزار است اما وجه کارگزاریاش بر کارشناسیاش میچربد. دکتر ابراهیم یزدی هم یک کارشناسِ کارگزار بود اما وجه کارشناسیاش غلبه داشت. یعنی وقتی عقایدش در تعارض با دستورالعملهای بالاسریاش قرار میگرفت، استعفا میداد و کنار میکشید و حاضر نبود دست به هر کاری بزند. یعنی مبتلا به نوعی پراگماتیسم و رئال پلتیک بیاصول نبود. آقای ظریف این طور نیست. ظریف اگر وزیر یک دولت مردمی و دموکراتیک بود، میتوانست به تحقق منافع مردم ایران بسیار کمک کند. اکثریت ملت ایران برخلاف خواست بخشی از اپوزیسیون برانداز، که ترامپیست است، و نیز برخلاف خواست بخشی از جریانات افراطی داخلی، که بر اساس توهمات عقیدتی یا منافع سیاسی و اقتصادیشان خواهان تنش بین ایران و آمریکا هستند، و نیز برخلاف خواسته برخی کشورهای منطقه، مثل اسرائیل و عربستان، که تنش بین تهران و واشنگتن را خوش دارند، قائل به تعامل با جهانند. آقای ظریف آشنایی چندانی با مسائل سیاست داخلی ندارد و هیچ گاه دغدغه دموکراسی هم نداشته است. اما دغدغه توسعه ایران و تنشزدایی بین ایران و جهان را داشته است. از این حیث، مردم با ظریف نوعی همدلی دارند و وقتی که ظریف کارگزار سیاستهایی مغایر سیاستهای توسعهگرایانه و تنشزدایانه میشود، از دست او عصبانی میشوند.»
آقای علیجانی نهایتا در انتقاد از مجلس یازدهم گفت: «وقتی مجلس از موضع اقلیتی که به مدد شورای نگهبان بر اکثریت حاکم شده، به ظریف حمله میکند، ملت احساس میکند صدای مجلس صدای خودش نیست. یعنی مجلس میخواهد مصائب زندگی روزمره مردم را، که نتیجه مستقیم سیاستهای آقای خامنهای است، به گردن دولت بیندازند. در این جا نوعی مظلومیت برای دولت پدید میآید. هر چند که دولت روحانی با آقای خامنهای همدستی کرده و به وعدههایی که به مردم داده بود، خیانت کرده، اما در عین حال روحانی و ظریف سیاست تعامل با جهان را قبول دارند. ملت ایران هم هوشمند است و این نکته را درمییابد. علیرغم چاکرمنشی دولت در قبال آقای خامنهای، ملت ایران میداند که این دو خط متعارض حداقل در سیاست خارجی نظام وجود دارد. بنابراین وقتی جریانی که خودش مسبب اصلی اوضاع فعلی بوده، به جریانی حمله میکند که مدافع رویکرد درست به سیاست خارجی بوده، طبیعی است که نوعی عصبانیت نسبت به جریان غربستیز و نوعی همدلی با جریان مقابل بوجود آید. اما متاسفانه باید گفت هر دو جریان باعث شدهاند که کار ایران به این جا کشیده شود. جریانی که به رهبری آقای خامنهای با نظارت استصوابی اقلیت را بر اکثریت حاکم کرده و با ولایت فقیه اراده ملت را به کنار نهاده، و جریانی که با وعدههای دیگری بر سر کار آمده و به امید مردم خیانت کرده است.»
«ظریف در چارچوب جمهوری اسلامی پیگیر منافع ملی ایران بوده است»
افشار سلیمانی هم نهایتا درباره دعوای مجلس یازدهم با وزیر خارجه ایران به یورونیوز گفت: «من معقتدم همه باید حول منافع ملی کشور تعریف شوند. لازمه این امر تعریف منافع ملی است و این مفهوم تعریف هم دارد. منافع ملی نهایتا رافع اختلافات است. زن و شوهر ممکن است هزار اختلاف داشته باشند ولی اگر واقعا در پی خوشبختی فرزندانشان باشند، میتوانند به توافق برسند. وقتی برخورد جنجالی پایانناپذیر میشود، این یعنی افراد در پی چیز جز منافع ملیاند. به نظر من آقای ظریف در حد امکانات و تواناییهای خودش، ضمن اینکه اشتباهاتی هم داشته، سعی کرده منافع ملی ایران را در چارچوب نظام جمهوری اسلامی محقق سازد.»