گفتوگوی یورونیوز با کارگردان پیرمردها نمیمیرند؛ «نمایش شوخی با مرگ»
فیلم «پیرمردها نمیمیرند» هفتم نوامبر سال جاری توانست جایزه بخش هیات داوران جشنواره فیلم شانتیی فرانسه را به خود اختصاص دهد. یورونیوز فارسی با رضا جمالی، کارگردان این فیلم سینمایی گفتوگوی اختصاصی انجام داده است.
آقای جمالی در این مصاحبه تاکید دارد که ایده ساختن فیلمی درباره مرگ همیشه در پس ذهنش بوده و از اینکه توانسته آن را در قالب یک فیلم بلند به مخاطب عرضه کند، خرسند است.
او همچنین در این گفتوگو از تجربه کارش با پیرمردها گفته، تجربهای که در بخشی از پلانها به محدودیتهایی نیز رسیده است.
داستان فیلم مربوط به مردم یک روستای بکر و خوش آب و هواست که مدتهاست هیچکس در آن روستا نمیمیرد. در این فیلم میبینیم که پیرمردی از خلال مرور خاطراتش به مرگ فکر میکند. بسیاری از اهالی روستا پیر و ناتوان شدهاند و به همین خاطر تصمیم میگیرند تا مرگ را به روستا بیاورند.
ایده خودکشی برای بازگردان مرگ به روستا همینجا به ذهن گروهی از پیرمردان ده میرسد و ادامه داستان تلاش آنها برای ارتکاب به خودکشی است.
در پیرمردها نمیمیرند ذهن مخاطب مدام درگیر پدیده مرگ است. چه به شوخی و چه به جدی. چرا مرگ؟ و چرا نمردن را به عنوان تم اصلی این فیلم انتخاب کردید؟
رضا جمالی: «من همیشه در دوران کودکی از مرگ هراس داشتم. بیشتر مواقع در خوابهایم یا از ارتفاع میافتادم یا در دریا غرق میشدم . وقتی از خواب بیدار میشدم میدیدم که نفس میکشم اما ساعتها بیدار میماندم تا دوباره خوابم نگیرد و مرگ را در خواب تجربه نکنم. از همان دوران بود که ایده مرگ ذهن من را مشغول کرد. همیشه به این فکر میکنم که همه آدمها از مرگ هراس دارند و به آن فکر میکنند و چون مرگ از یک درام قوی برخوردار است به همین خاطر دوست داشتم تجربهای با موضوع مرگ داشته باشم و با نگاهی متفاوت به مرگ و زندگی و نمردن آدمها بپردازم.
دوست داشتم اینبار از دریچه نگاهم مرگ را دست نیافتنی جلوه دهم تا داستانی بکر و نو ارائه شود.»
ایده فیلم «پیرمردها نمیمیرند» از کجا آمد؟
رضا جمالی: «بعضی وقتها موضوع به سراغ تو میآید و بعضی اوقات این تو هستی که به سراغ موضوع میروی. در مورد من باید بگویم که همیشه خودم سراغ موضوعاتی که ذهنم را درگیر کرده میروم.
من نسبت به موضوعات تمرکز خاصی دارم و بر آن انواع پردازش را انجام میدهم تا سرانجام به موضوع مد نظرم دست پیدا کنم.
یعنی بهراحتی از روی یک سوژه یا ایده رد نمیشوم و سعی دارم که آن را به نحو احسن صیقل داده و بتراشم. همیشه دوست داشتم درباره موضوع مرگ فیلمی بسازم اما فیلمنامه محکمی نداشتم.
سال ۱۳۸۴ در حال ساخت فیلم کوتاهی با عنوان(بیگ گلین) در یکی از روستاهای اردبیل بودم که ایده اولیه فیلم پیرمردها نمیمیرند همانجا از دل گفتوگو با یک پیرمرد در آمد. پیرمردی که منتظر مرگ بود و نمیمرد. سخن آن روز پیرمرد در انتظار مرگ در ذهنم جرقه زد. البته پیش از آن نیز در مورد شخصیت مامورجوخه اعدام ایده پردازی میکردم تا اینکه ایده اصلی «فیلم پیرمردها نمیمیرند» با تلفیق دیالوگ آن پیرمرد و مسئول جوخه اعدام در ذهنم شکل گرفت و سرانجام سال ۱۳۸۷ فیلم کوتاهی با همان موضوع ساختم که جوایز ملی و بینالمللی زیادی به دست آورد.»
و با همان ایده سراغ ساخت فیلم بلندتان رفتید؟
رضا جمالی: «بعد از تولید فیلم کوتاهم احساس میکردم که جای پرداخت زیادی در این فیلم وجود دارد و از آنجا که موضوع جدال بر سر مرگ و زندگی همیشه برای مخاطب تازگی دارد بر آن شدم که فیلمنامه بلند آن را بنویسم و سپس در پی تولید آن برآمدم. سرانجام در سال ۹۷ فیلم بلند «پیرمردها نمیمیرند» را ساختم که فیلم بلندم هم همان موفقیتها را تکرار کرد.»
چرا بازیگر و شخصیت زن در فیلم شما یا نیست یا اگر هست صرفا معشوق، مادر و چایبریز است؟ [در فیلم نه پیرزن میبینیم نه زن میانسال، حتی مادر سارا هم مُرده]
رضا جمالی: « دلیل اینکه به شخصیت زن زیاد پرداخت نکردم کاملا تعمدی است. برای اینکه پیرمردهای قصه ما اکثرشان عشق را تجربه نکردهاند و عشق به نوعی از آن روستا فرار کرده و پیرمردهای قصه مطلقا معنای عشق را نفهمیده اند و به کودکی میمانند که هنوز به سن بلوغ نرسیده اند.
حالا بعد از سالها گذر عمر در حسرت گذشته میسوزند و میخواهند عشق را تجربه کنند ولی دیگر دیر شده است و با خلائی که در زندگی احساس میکنند دیگر مرگ مشغله آنها شده است. به طوری که همین پدیده بیمرگی به یک تفریح تبدیل میشود در حالیکه مرگ از روستا فرار کرده، عشق نیز آنجا را ترک کرده است.»
یعنی حضور زنان به نوعی به ساختار فیلمنامه و آنچه در ذهن داشتید آسیب میزد؟
رضا جمالی: « بله، در چنین شرایطی دیدن زنها میتوانست به کل ساختار فیلم آسیب برساند. ما در فیلم تنها در عروسی شاهد حضور چند زن هستیم آن هم در جاییکه عشق در آن وجود دارد. با توجه به اینکه نه عروس بومی آن منطقه است و نه داماد! در واقع با شروع زندگی مشترک این دو نفر، عشق قدم به روستا قدم می گذارد و زندگی را در آن به جریان میاندازد.
پس حتما باید در چنین شرایطی حضور زن را کمتر میدیدیم تا روایت داستان درست از کار در بیاید.»
بالاخره بنا بود فیلم تهمایه طنز داشته باشد یا جدی از کار در بیاید؟ به نظر میرسد تکلیف مخاطب با این مساله در فیلم مشخص نیست. تصویرهای فیلم مطلقا شبیه فیلمهای طنز نیست اما سناریو و بازیها روندی طنزآلود را پیش میبرند.
رضا جمالی: «فیلم طنز تلخی دارد . سعی کردم در فیلم شوخی با مرگ را مطرح کنم تا از تلخی موضوع بکاهم البته میدانستم که کار بسیار سختی را انجام میدهم. رسیدن به این فرم ساختاری کار بسیار دشوای است. تلاش کردم با روایت درست، لحن فیلم را در بیاورم و آنجاست که فیلم در ذهن مخاطب به درستی نقش میبنند و این بلاتکلیفی بیشتر به دلیل فرم کار است که به موضوع هستی و مرگ میپردازد و همین ایجاب میکند که بعضی اوقات واقعگرایانه و بعضی اوقات از خیال آدمها به جهان هستی نگاه کند. بهویژه مقوله مرگ که مقوله بسیار پیچیدهای است. این فیلم با لحن شوخطبعانه به مقوله مرگ و زندگی و آفرینش میپردازد.
ما در این فیلم با ساختار جدید و بدون اغراق در بازیها از سمت شخصیتهای فیلم مواجه هستیم. همین نکته نیز کار کردن در چنین شرایطی را دشوار میکند و این وضعیت یعنی حرکت بر لبه تیغ. کوچکترین اغراق شخصیتهای داستان می تواند روایت کل فیلم را بر هم زند و نتیجه خوبی را رقم نزند.
این ساختار فیلم بود که باعث شد هم طنز و شوخ طبعی و هم واقعیت تلخ را در یک راستا پیش ببرم.»
در مقام کارگردان در ساخت این فیلم کجاها و در چه صحنههایی محافظهکار بودید؟ [فکر نمیکنید در صحنه غرق شدن پیرمرد بهتر بود دستکم ۳۰ ثانیه صبر میکردید تا ماجرا واقعیتر به نظر میرسید و بعدتر سرباز داخل آب میپرید؟ تصمیم نهایی برای گرفتن این پلان به نظر محافظهکارانه میرسد]
رضا جمالی: « کار با پیرمردها بهویژه اینکه نابازیگر باشند و انواع مشکلات جسمی از جمله مشکلات قلبی هم داشته باشند کار بسیار دشواری است. این منصفانه نبود که پیرمردهایی با چنین وضعیت را قربانی اهداف خود کنم. بله در بسیاری از جاها این امکان برایم وجود داشت که برای درست در آمدن صحنه حتی برداشتهای متعددی انجام دهم تا به تصویر دلخواه خود نزدیک شوم ولی پیرمردها دچار حملات نگران کننده قلبی میشدند و از حال میرفتند. بهویژه در صحنههای آبگرم که بوی گوگرد و دمای بالای آب فشار بیشتری بر آنها وارد میکرد. بنابرین تصمیم گرفتم مراعات حال پیرمردها را بکنم و آنها را زیاد تحت فشار قرار ندهم اما سعی میکردم که این وضعیت لطمهای به روند طبیعی داستان وارد نکند.
البته جا دارد بگویم که صحنههایی را در آبگرم به خاطر شرایط جسمی بازیگرانم حذف کردم که هنوز هم که هنوز است در حسرت گرفتن آن صحنهها هستم. در مورد صحنه خودکشی پیرمرد باید بگویم که زود رسیدن سرباز به صحنه خودکشی کاملا تعمدی است چون سربازها مدام در حال آماده باش و مراقبت از پیرمردها هستند و این منطقی است که سرباز بلافاصله بعد از خودکشی پیرمرد خود را به صحنه برساند و مانع از اقدام او شود.»
چه درسهایی از ساخت فیلم «پیرمردها نمیمیرند» گرفتید؟
رضا جمالی: «در هر فیلمی که ساختم چه در فیلم کوتاه و چه در فیلم بلند تجارب خوبی بهدست آوردم. هر تجربهای که کسب میکردم یک یا دو پله از تجارب پیشین خود ارتقا مییافتم و فیلمهای جدیدم بهتر از فیلمهای قبلی از کار در میآمد. در فیلم بلند «پیرمردها نمیمیرند» کند بودن حرکات و وضع نابسامان پیرمردها باعث شد که از تعجیل در برداشت پلانها خودداری کنم و با طمانینه و صبر و حوصله پلانهای دلخواهم را بگیرم. این نتیجه و دستاورد همراخی با این عزیزان در این تجربه کاریام بود.»
داستان فیلم بعدی شما چیست؟
رضا جمالی: «بگذارید موضوع فیلم لو نرود. تنها اشاره من در مورد فیلم این است که این فیلم با نگاه طنزتلخ خود میخواهد یکی از مسائل روز جامعه یعنی «نازایی» را به تصویر در آورد.»
از چه کارگردان های ایرانی و خارجی تاثیر گرفتهاید؟
رضا جمالی: «هیچ وقت دوست نداشتم تحت تاثیر فیلمسازی باشم. همیشه چه خوب چه بد دوست داشتم نگاه خودم را در سینما داشته باشم و حرفم را با نگاه مخصوص خود بیان کنم. البته من در سینمای جهان به کارگردانی فلینی و دسیکا علاقهمندم و در ایران هم عاشق سبک کارگردانی عباس کیارستمی، ناصر تقوایی و امیر نادری بودم. در واقع بهتر است بگویم که با فیلمهای این بزرگان بیشتر با سینمای ایران و جهان آشنا شدم.»
چه آیندهای برای کار خودتان تصور میکنید؟ در ابعاد داخلی و بینالمللی؟
رضا جمالی: «دوست دارم فیلمهایی که تولید میکنم هم در داخل کشورمورد توجه قرار گیرد و هم جهان شمول باشد و در مجامع بینالمللی حرفی برای گفتن داشته باشد و همچنان به هدف خود که ساخت فیلمهایی با تهمایه «آرت» است ادامه خواهم داد.»