اعتراضات ایران؛ نافرمانی مدنی، جنبشی هنجارشکن یا اَبَرجنبش زنان؟

Turkey Iran Protest
Turkey Iran Protest Copyright AP Photo
نگارش از یورونیوز فارسی
هم‌رسانی این مطلبنظرها
هم‌رسانی این مطلبClose Button

گسترش دامنۀ اعتراضات چگونه رقم خواهد خورد و چه راه‌هایی برای پشتیبانی‌ِ مؤثر از معترضانی وجود دارد که در خیابان‌های ایران فریاد آزادیخواهی سر می‌دهند؟

آگهی

بیش از ۱۰ روز از آغاز دور جدید اعتراضات در ایران می‌گذرد؛ اعتراضاتی که به گواه اخبار دریافتی از داخل کشور همچنان رو به گسترش است و با وجود فعال بودن دستگاه سرکوب رژیم، این بار نه‌تنها فروننشسته بلکه بیش از هر زمان دیگری در تاریخ چهل سال اخیر کشور، همدردی و همبستگی بین‌المللی را حتی در میان مقامات عالی‌رتبه کشورها به همراه داشته است.

۱۱ روز از این «ابرجنبش» که بنا بر گزارش سازمان حقوق بشر ایران تا کنون دست‌کم ۷۶ کشته برجای گذاشته، می‌گذرد و بسیاری امیدوارند با گسترش دامنۀ اعتراضات، تاریخ نوینی برای ایران رقم زده شود.

موتور محرکۀ این اعتراضات را می‌توان جوانان دانست؛ بویژه زنانی که خشم فروخوردۀ آنها پس از چهار دهه زندگی زیر سایۀ دستگاه «استبداد و ارتجاع مذهبی» به ناگهان فوران کرده است.

اما گسترش دامنۀ اعتراضات چگونه رقم خواهد خورد و آینده آبستن چه سناریوهایی است؟ مشارکت اعتراضی به چه معناست؟ نقش و جایگاه نافرمانی‌های مدنی در این میان چیست و وجوه تمایز اعتراضات کنونی با موارد مشابه پیشین در چیست؟

این پرسش‌ها را با دو تن از صاحب‌نظران حوزۀ جامعه‌شناسی، مهرداد درویش‌ پور استاد دانشگاه مالاردالن سوئد و سعید پیوندی مدیر مرکز تحقیقات لیزک دانشگاه لورن فرانسه، در میان گذاشته‌ایم که چکیده نظرات آنها در ادامه می‌آید.

یک «اَبَرجنبش» با رنگی «زنانه»

از نظر مهرداد درویش پور، جنبش کنونی ایران یک ویژگی منحصر به‌فرد دارد و آن رنگ «زنانه» جنبش است. چراکه زنان جوان ایران که تحت تاثیر ارزش‌های مدرنی همچون برابری جنسیتی هستند و از ایدئولوژی ضد زن و پدرسالار و استبداد دینیِ حاکم بر جامعۀ ایران آسیب جدی دیده‌اند، بیش از دیگران در اعتراضات حضور دارند و به «نیروی اصلی» تبدیل شدند که حکومت را به چالش کشیده‌ است.

او حتی این جنبش را یک «ابرجنبش» می‌داند؛ نخستین «ابرجنبش» علیه جمهوری اسلامی که همه جنبش‌های پراکندۀ قومی، دانشجویی، معلمی، کارگری و محیط زیستی و زنان را در ایران را به هم گره زده، بر تضاد میان پیرامون و مرکز و گسست جنسیتی غلبه کرده، و به این ترتیب یک حرکت سراسری قوی ایجاد کرده که از همه جنبش‌ها و اعتراضات پیشین ایران متمایز است.

با این وجود این جامعه‌شناس تاکید می‌کند که اگرچه رنگ «زنانۀ» این جنبش بسیار برجسته است اما تنها به زنان تعلق ندارد. حضور مردان نیز در این اعتراضات درخور توجه است «اما این بار این زنان هستند که دارند مردان را هدایت می‌کنند و اصلا کلام مردانه در این خیزش اجتماعی به عقب رانده شده و در مقابل، گفتمان‌های فمینیستی برجسته شده است. به‌طوریکه در سطح جهان از تحولات اخیر ایران به عنوان "نخستین انقلاب فمینیستی جهان" یاد می‌شود».

جنبشی برای هنجارشکنی

مهرداد درویش پور همچنین این جنبش را به دو دلیل حرکتی «بالنده» می‌داند: «اولا هرچه جلوتر می‌رویم حضور مردان در این جنبش در حمایت و همراهی و اعتراض تحت رهبری زنان برجسته‌تر می‌شود. دوما، از آنجا که جنبش‌های اجتماعی تنها یک نیروی فشار نیستند بلکه "آگاهی و هنجار" نیز تولید می‌کنند و این اتفاق در ایران نیز در حال روی دادن است، این جنبش باعث فراگیر شدن هنجارهای نوین فمینیستی در جامعه می‌شود و نگاه بسیاری از مردان را تا حدودی نسبت به نابرابری‌های جنسیتی که تا کنون نسبت به آن بی‌تفاوت و حتی مدافع آن بودند، تغییر می‌دهد».

AP Photo
Greece Iran ProtestAP Photo

چگونه این جنبش فراگیرتر و حضور گروه‌های دیگر در آن پررنگ‌تر می‌شود؟

از نظر مهرداد درویش پور، نفس «تداوم جنبش» حضور گروههای دیگر را تقویت خواهد کرد. او در توضیح می‌گوید که در زمان پدیدار شدن هر جنبشی، همواره گروههایی در جامعه وجود دارند که «مردد» هستند و در واقع هیچ جنبش اجتماعی نیست که همۀ نیروها و طبقات و سنین به یکباره و به یک میزان در اعتراضات شرکت کنند. معمولا ابتدا جرقۀ وقوع یک جنبش زده می‌شود و سپس با تداوم آن، بر دامنه و عمقش نیز افزوده خواهد شد. بنابراین نفس «تداوم» جنبش، باعث غلبه بر تردیدها و ایجاد یک مشارکت گسترده‌تر خواهد شد.

او همچنین نقش «رسانه‌ها» را برای پررنگ‌تر کردن حضور گروههای مختلف بسیار مهم می‌داند و می‌گوید: «ما در همین جنبش، سالمندان زیادی را دیده‌ایم که شرکت کرده‌اند و اگر رسانه‌ها بتوانند این حضور را برجسته‌تر کنند، نوعی الگوسازی بوجود خواهد آمد. ما اکنون صحنه‌هایی را می‌بینیم که نه‌تنها سالمندان، بلکه افرادی که روی ویلچر نشسته‌اند در حرکت‌های اعتراضی شرکت کرده‌اند. برجسته کردن رسانه‌ایِ این نمونه‌های تحسین برانگیز از حضور چنین افرادی، نشان می‌دهد که این گروهها نیز "فاعل" اجتماعی هستند و نه یک قربانی منفعل.»

به گفتۀ او، پدر و مادران جوانانی که به میدان می‌آیند نیز در این جنبش حضور دارند. آنها یا فرزندانشان را در این اعتراضات همراهی می‌کنند و یا در این راه به آنها کمکهای مالی و پشتیبانی‌های معنوی می‌دهند. بنابراین اگرچه ممکن است بسیاری از والدین مستقیما در این اعتراضات حضور نداشته باشند اما از طریق کمک به فرزندانشان پیوندهایشان را با این جنبش قوی‌تر می‌کنند که خود، نخستین قدم برای حضور و مشارکت مستقیم و فعال‌تر است.

درویش پور «اعتصاب» را نیز از دیگر راههای مهم برای گسترش مشارکت‌ها در این جنبش می‌داند؛ اعتصاب کارمندان، کارگران، معلمان و فعالان بخش خدمات اجتماعی. او معتقد است جنبشی که در آن «تظاهرات و اعتصاب» در هم می آمیزد، بخت این را دارد که هم حکومت را بیش از هر زمان دیگری فلج کند و هم مشارکت اجتماعی دیگر گروهها را گسترش دهد.

نافرمانی‌های مدنی در ایران و فرجام آن

سعید پیوندی نیز معتقد است که نافرمانی‌های مدنی در ایران دیرزمانی است آغاز شده و می‌گوید: «در ایران نافرمانی مدنی آنهم در اشکال مختلف، از سال‌ها پیش وجود داشته و جدیدترین شکل آن از ماهها پیش، در موضوع حجاب در مقابله با گشت ارشاد خود را نشان داده است. بنابراین اشکال مقاومتِ خاموش و منفعل که در گذشته به شکل بدحجابی و شل حجابی یا تبدیل حجاب به وسیله‌ای برای نشان دادن "فردیت خود" دیده می‌شد را باید ابتکاراتی در چهارچوب اعتراض به یک قانون تبعیض آمیز و زورگویانه دانست. یعنی در حالی که حکومت سعی داشته است از حجاب اجباری به عنوان یک ابزار "اقتدار حکومت" و وسیله‌ای برای کنترل جامعه استفاده کند، زنان جامعه از همین ابزار حجاب اجباری استفاده می‌کردند تا یک قانون ظالمانه را از معنا تهی کنند و از این راه مخالفت خاموش خود را با سیاست حکومت نشان دهند.»

به نظر او «در چندماه اخیر نیز شاهد شکل گیری یک جنبش نافرمانی مدنی به "معنای واقعی کلمه" در میان زنان و دختران گاه بسیار جوان بودیم؛ یعنی زنانی که آگاهانه و با اطلاع از مجازاتی که وجود داشت، دست به هنجارشکنی و نادیده گرفتن قانون حجاب می‌زدند. و در همه مواردی که بسیار سر و صدا به پا شد نیز این هنجارشکنی دیگر یک مسئله شخصی برای این زنان شجاع نبود بلکه اعتراضی در فضای عمومی به یک قانون ظالمانه و تبعیض‌آمیز بود.»

او معتقد است که اکنون برای زنده نگه داشتن اعتراضات و گسترش دامنۀ آن، باید فراتر از رجوع به اشکال مختلف نافرمانی مدنی رفت و می‌گوید: «اگر جنبش‌های اعتراضی بخواهند حالتی فراگیر پیدا کنند و حکومت را وادار به عقب نشینی کنند، ناچارند "همدردی و همبستگی عمومی" که با اعتراضات وجود دارد را به "مشارکت عمومی" تبدیل کنند. و اگر شخصیت‌های مردمی، ورزشکاران، سلبریتی‌ها و حتی شخصیت‌های مذهبی که به میدان آمدند و به نوعی با معترضان ابراز همدردی و همراهی کردند از این مرحله فراتر روند و یک مشارکت بزرگ و فراگیر بوجود آورند و افرادی که به خیابان‌ها می‌آیند به جای چندهزار نفر به چند صد هزار یا چند میلیون نفر برسند، آن موقع است که یک جنبش اجتماعی ایجاد کرده‌ایم که مقابله با آن برای حکومت آسان نیست.»

سعید پیوندی یکی از راههای عملی کردن این موضوع را، ایجاد پیوند میان سازمان‌های مدنی با این جنبش می‌داند و می‌گوید: «در ایران، ساختارها و تشکل‌ها و نهادهای مدنی و صنفیِ جاافتاده‌ای که سراسری باشند، خیلی کم است و در چهل سال گذشته نیز بطور منظم با چنین تشکل‌هایی مبارزه شده (که شاید دلیل آن پیش‌بینی از راه رسیدن چنین روزهایی بوده)... اما آن دسته از تشکل‌هایی که توانسته‌اند با وجود ضعیف شدن همچنان مقاومت کنند و از یک اعتبار و مشروعیت برخوردارند و یک سازماندهی حداقلی دارند، می‌توانند در این راه بسیار به جنبش کمک کنند. مانند تشکل‌های صنفی معلمان، زنان، محیط زیست، تشکل‌های حمایت از کودکان و کارگری یا تشکل‌های دفاع از هویتهای قومی که با وجود همه سرکوب‌ها، شبکه‌های رسمی و نیمه‌رسمی از آنها باقی مانده و افراد باتجربه‌ای که در سازمان‌دهی آنها شرکت داشتند، هنوز در جامعه حضور دارند.... چیزی که اکنون در این جنبش اعتراضیِ پرشور کم است، همین تجربۀ سازماندهی و ایجاد ساختارهایی است که بتواند به این جنبش شکل و معنایی بدهد که خواست‌های آن برای جامعه "قابل فهم" شود و گروه‌های مختلف مردم بدانند خواست اصلی گروه‌های معترض چیست و از چه راهی می‌خواهند به این خواست برسند.»

او می‌افزاید: «حضور تشکل‌ها و شخصیت‌های مدنیِ دارای اعتبار اجتماعی در کنار این جنبش اعتراضی، نوعی مشروعیت جدید نیز به آن می بخشد. برای مثال اگر سازمان‌های معلمان و دانشجویان و استادان دانشگاه به حمایت از این جنبش اعتراضی برخیزند، نوعی چرخش مهم در پویایی جنبش ایجاد خواهد شد. فراموش نکنیم که در ایران بیش از ۶ میلیون دبیرستانی، ۳ میلیون دانشجو و یک میلیون معلم وجود دارد که هر روز در موسسات آموزشی حضور می‌یابند و اعتراضات آنها می‌تواند بر توان جنبش اعتراضی بیافزاید.»

آگهی
AP Photo
Iran ProtestAP Photo

پیوندی: «خشونت» خواست حکومت است

دکتر پیوندی معتقد است که «غلبه بر ترس ناشی از سرکوب و پیدا شدن جرأت اجتماعی دارد آرام ارام در جامعه شکل می‌گیرد» و با تاکید بر اهمیت  پیوند میان این اعتراضات با تشکلهای موجود در کشور، می گوید که از این مسیر «یک پروژه روشن برای آینده جنبش تعریف و خواستهای معترضان روشن خواهد شد».

به گفتۀ او این کار دو نتیجۀ مهم دارد: «اول اینکه می‌توان از این مسیر، تبدیل همدردی‌های عمومی به مشارکت عمومی ممکن می‌شود. به این ترتیب می‌توان امید داشت افرادی که تا دیروز می‌خواستند از مسیر صندوق‌های رای تغییراتی در حکومت بوجود بیاورند و فکر می‌کردند این حکومت اصلاح پذیر است را به جنبش ملحق کرد....  و دوم، با رفتن به طرف یک پروژه مثبت و طرح شعارهایی که نشان دهند این اعتراض به حکومت دینی، می‌خواهد چه چیزی را جانشین یک امر نامطلوب کند، می‌توان تا حدود زیادی از درجه خشونت‌ها کاست. زیرا هرچه افراد در این ناامیدی و در نفی باشند، هم خطر بوجود آمدن حرکت‌های خشونت‌آمیز بیشتر می‌شود و هم شعارهایی طرح خواهد شد که برای آیندۀ جنبش مثبت نیستند و می‌توانند افرادی را برانند و از پیوستن به مشارکت بازدارند.»

او تاکید دارد که «خشونت، خواست حکومت است و آنها هستند که می‌خواهند این اعتراضات به خشونت کشیده شود تا برای سرکوب آن توجیه لازم را داشته باشند و بتوانند با وجود همۀ بی‌اعتباری حکومت، از بهانه‌هایی همچون اینکه معترضان ضد دین یا آشوب‌طلب و مخالف نظم هستند، برای سرکوب آنها استفده کنند».

حمایت سلبریتی‌ها از اعتراضات مردمی و «مرگ اجتماعی حکومت»

اما همراهی چهره‌های مشهور ورزشی و فرهنگی و به اصطلاح «سلبریتی‌های ایران» با این جنبش اعتراضی چه هزینه‌ای برای حکومت خواهد داشت و تا چه اندازه می‌تواند در موفقیت این جنبش موثر باشد؟

سعید پیوندی در این باره می‌گوید: «در همۀ جنبش‌های بزرگ اجتماعی، مراحل مختلفی دیده می‌شود. در ابتدا افراد و گروه‌های پیشرو که شهامت بیشتری دارند و توانسته‌اند بر ترس ناشی از سرکوب غلبه کنند، به میدان می‌آیند و یک حرکتی را بوجود می‌آورند. در مراحل بعدی، کسانی که بی‌طرف بودند یا می‌ترسیدند، به‌تدریج  پا به میدان می‌گذارند و به این ترتیب وزن نیروهای معترض (هم از نظر روانی و نمادین و هم از نظر واقعی) بیشتر می‌شود. بویژه آنکه بدون "تغییر توازن قوا در جامعه" نمی‌توان نظم سیاسی مستقر را دگرگون کرد... چالش بزرگ هر جنبش اعتراضی یا اجتماعی "تغییر توازن قوا به سود خود" است و پیوستن سلبریتی‌ها و چهره‌های مدنی مشهور به جنبش، به مشروعیت‌زدایی از حکومت و اعتبار بخشیدن به این حرکت اعتراضی کمک می‌کند.»

آگهی

او می‌افزاید: «پیوستن سلبریتی‌ها به اعتراضات، یک چالش بزرگ برای حکومت نیز هست و به همین دلیل این روزها بویژه از طرف نیروهای افراطی واکنش‌های شدیدی به این پدیده می‌بینیم. زیرا اگر این پدیده همه‌گیر شود، دیگر حکومت به جز میان طرفداران خودش، هیچ پشتوانه اجتماعی مهمی در جامعه نخواهد داشت و این به معنای مرگ اجتماعی حکومت است. یعنی چیزی را که تا امروز حکومت به زور ترس و تهدید نگه داشته بود تا افراد مخالفت خود را بیان نکنند، مانند یک سد شکسته می‌شود و حکومت می‌ماند و پایگاه محدود خودش در مقابل یک جامعه بزرگ ناراضی که این به معنای پایان مشروعیت حکومت است.»

هر گسستی از حکومت باعث «تزلزل بیشتر» آن می‌شود

از نظر مهرداد درویش پور نیز، اگرچه انتقاد به برخی سلبریتی‌ها مبنی بر اینکه آنها تا کنون همواره با دولت و در کنار حکومت بوده‌اند وارد است، اما نباید حتی دست رد به سینه سلبریتی‌هایی زد که تا دیروز سکوت می‌کردند. زیرا هر گسستی از این حکومت، چه از سوی سلبریتی‌ها باشد و چه از سوی مسئولان حکومتی و بدنۀ حکومت و حتی فرماندهان نظامی، به متزلزل شدن بیشتر این حکومت و در مقابل تقویت اعتماد به نفس در این جنبشِ مردمی یاری می‌رساند.

او می‌گوید: «وقتی سلبریتی‌ها می‌آیند و اعلام همبستگی می‌کنند، یعنی آن جنبش دیگر به افراد گمنامی در کوچه و خیابان‌ها محدود نمانده و ردپای آن جنبش آنقدر گسترده است که جهانی را به حمایت واداشته است. بنابراین هر سلبریتی در این راه با مردم اعلام همبستگی کند، در راه تقویت روحیه این مردم قدم برداشته و یک "شکست روانی" را برای حکومت رقم زده است. بویژه آنکه در همه اعتراضات و جنبش‌ها، تنها نبرد سیاسی نیست که تعیین کننده است بلکه جنگ روانی بخشی از این مبارزه است.»

از نظر او حمایت سلبریتی‌ها از جنبش، فایده دیگری نیز دارد: «هرچه حمایت سلبریتی‌ها بیشتر باشد، فضای ترس در جامعه بیشتر شکسته می‌شود. زیرا سلبریتی‌ها با وجود آگاهی از این موضوع که راحت‌تر قابل شناسایی و دستگیری هستند اقدام به اعلام همبستگی می‌کنند. این یعنی حتی دستگیری از سوی حکومت دیگر برایشان اهمیت ندارد و این به معنای "تحقیر ترس" و "فروپاشی ترس" در جامعه و در مقابل "افزایش روحیه شجاعت" است.»

او معتقد است که باید از هر سلبریتی که از حکومت جدا می‌شود استقبال کرد. زیرا این امر در انزوا و ایجاد شکاف بیشتر در حکومت و تزلزل روانی در اعتماد به نفس حکومت که یکی از پیش شرطهای فروپاشی نظام قدرت سیاسی است نقش ارزشمندی دارد؛ گرچه که این را همه می‌دانند که عنصر تعیین کننده همان «جنبش اجتماعی» است و نه حمایت سلبریتی‌ها.

آگهی
هم‌رسانی این مطلبنظرها

مطالب مرتبط

تلاش برای ورود «غیرقانونی» به سفارت ایران در دانمارک

گزارش سازمان ملل درباره ارتکاب «جنایت علیه بشریت» و مسئولیت مرگ مهسا امینی؛ پیامدها و واکنش‌ ایران

بر اساس گزارش‌های غیررسمی میزان مشارکت در انتخابات ایران به کمترین حد از زمان وقوع انقلاب رسید