از «زنان قدرتمند» تا «تاکسی تهران» در پنجاه و نهمین جشنواره فیلم لندن

از «زنان قدرتمند» تا «تاکسی تهران» در پنجاه و نهمین جشنواره فیلم لندن
نگارش از Parviz Jahed
هم‌رسانی این مطلبنظرها
هم‌رسانی این مطلبClose Button
آگهی

امسال زنان نقش مهم و قابل توجهی در جشنواره فیلم لندن دارند. جشنواره ای که شعار آن به گفتۀ کلر استوارت مدیر هنری جشنواره، «زنان قدرتمند» است و با فیلمی به نام سافرِجت(suffragette) ساختۀ سارا گورون فمینیست دربارۀ مبارزات زنان بریتانیا برای کسب حق رای آغاز به کار کرد.

اگرچه، نمایش فیلم با حاشیه هایی زیادی همراه بود از جمله اینکه صدها تن از فمینیست ها و فعالان حقوق زنان بریتانیا، در اعتراض به کاهش بودجه کمپین مبارزه با خشونت خانگی با پلاکاردهایی که بر روی آنها شعار « زن مُرده نمی تواند رای دهد» و یا « ما همه سافرجت هستیم»، با عبور از نرده های فلزی اطراف میدان لستر اسکوئر لندن(محل برگزاری مراسم افتتاحیه)، به روی فرش قرمز جهیدند اما با دخالت پلیس و انفجار بمب های دود زا پراکنده شدند.

کری مولیگان، بازیگر اصلی فیلم «سافرجت»، به خبرنگار‌ها گفت: «ما در جامعه‌ای نامتوازن از مردان و زنان زندگی می‌کنیم و فیلم‌هایی مثل «سافرجت» می‌تواند الهام بخش بحث‌هایی در این مورد باشد که چگونه می‌توان این عدم تعادل را اصلاح کرد.» هلنا بونهام کار‌تر، یکی از بازیگران فیلم که همزمان با هجوم فمینیست‌ها به فرش قرمز، در آنجا بود، گفت که این اعتراض‌ها نشان می‌دهد که فیلمشان موفق بوده و این اعتراض‌ها، واکنش دقیقی به فیلم آنهاست.

یکی از معترضان در پاسخ به این سوال که چرا به فیلمی که از موضع فمینیستی مدافع حقوق زنان است حمله می‌کنید گفت که این فیلم از زاویۀ فرهنگ سلبریتی‌ها در مورد آزادی زنان حرف می‌زند. یکی از زنان معترض سیاه پوست نیز در انتقاد از فیلم «سافرجت» گفت: «بازیگران این فیلم همه سفیدپوست هستند و در فیلم شعار می‌دهند که «من ترجیح می‌دهم یک شورشی باشم تا یک برده» که معنی‌اش قبول بردگی است. به گفتۀ این فعال سیاسی، فیلم «سافرجت»، این واقعیت را که زنان رنگین پوست هم در جنبش حق رای زنان شرکت داشتند نادیده می‌گیرد. اشارۀ این فعال حقوق زنان به سخن امیلین پانکهرست (با بازی مریل استریپ) در فیلم است که می‌گوید: «من ترجیح می‌دهم یک شورشی باشم تا یک برده».

به گفتۀ سارا گورون، کارگردان «سافرجت»، فیلم او روایت گر بخشی از تاریخ بریتانیاست که خوب بازگو نشده، داستان زنانی که به خاطر حقوقشان مبارزه کردند، زندانی شدند و مورد ضرب و شتم پلیس قرار گرفتند و صدایشان در آن زمان شنیده نمی‌شد.

اما علاوه بر سارا گورون، امسال ۴۵ فیلمساز زن دیگر نیز در جشنواره فیلم لندن حضور دارند که فیلم‌هایشان در بخش مسابقه و بخش‌های جنبی جشنواره به نمایش درمی آید. از میان آن‌ها باید به دیپا مهتا، سینماگر هندی اشاره کرد که به رغم آثار متوسطش، همواره در جشنواره لندن حضور داشته و امسال نیز با درام گانگستری‌اش به نام «پسران بیبا» در بخش گالای جشنواره شرکت دارد. فیلمی که با انتقادهای بسیاری مواجه شد و کمتر منتقدی را توانست راضی کند. «شوالیه» ساخته آتینا ریچل تسانگری، «تکامل» ساخته لوسیل هژیهالیلوویک، «بنگ گنگ» ساخته اوا هاسون، «خانۀ عمومی» ساختۀ سارا ترنر، فیلم‌های دیگری از زنان فیلمساز است که در جشنواره لندن نمایش داده می‌شود. علاوه بر توجه به فیلم‌های زنان فیلمساز، جشنواره فیلم لندن، همایشی بین المللی نیز در مورد جنسیت در رسانه‌ها برگزار می‌کند که در آن جینا دیویس، بازیگر آمریکایی برنده جایزه اسکار شرکت دارد.

یکی از مهم‌ترین فیلم‌های جشنواره که در چند روز گذشته به نمایش درآمد، فیلم «ترامبو» ساختۀ جی روچ است که دربارۀ دالتون ترامبو، فیلمنامه نویس مشهور آمریکایی (نویسنده فیلمنامۀ فیلم‌هایی چون «اسپارتاکوس»، «شجاعان تنها هستند» و «خروج») و از قربانیان مک کارتیسم در آمریکا ساخته شد.

دالتون ترامبو (با بازی برایان کرنستون)، فیلمنامه نویسی بود که در دهۀ چهل میلادی به همراه ۹ کارگردان و فیلمنامه نویس دیگر هالیوود، به وسیله کمیته فعالیت‌های ضد آمریکایی مجلس سنای ایلات متحده به ریاست سناتور مک کارتی، به اتهام کمونیست بودن در لیست سیاه قرار گرفت و نه تنها از فعالیت در سینما محروم شد بلکه به یک سال زندان نیز محکوم گردید. فیلمساز، دوران سیاهی را که ترامبو و ده‌ها تن از همکارانش در هالیوود به اتهام فعالیت‌های کمونیستی و ضد آمریکایی، از کار در سینما و حقوق شهروندی محروم شدند به خوبی ترسیم کرده است. مک کارتیسم امروز به تاریخ پیوسته است اما یادآوری آن برای نسل‌های امروزی بسیار لازم است. نسل‌هایی که آن دوران سیاه را ندیده‌اند و نمی‌دانند که چگونه کشوری متمدن که مدعی دمکراسی است، شهروندان بی‌گناهش را صرفاً به جرم داشتن عقاید سیاسی متفاوت به پای میز محاکمه کشاند و از حقوق انسانیشان محروم کرد. فیلم «ترامبو» با تمرکز روی زندگی یکی از مهم‌ترین قربانی‌های کمونیسم ستیزی در آمریکا، به تاثیر این جریان بر هالیوود می‌پردازد و نشان می‌دهد که چگونه هالیوود و عوامل درگیر در آن از ترس انگ خوردن، زندانی شدن، تحقیر و محرومیت از کار به ریاکاری و دروغ رو آورده و با کمیتۀ سناتور مک کارتی همکاری می‌کنند. برایان کرنستون، بازیگری که قبلا در سریال‌ها و فیلم‌های کمدی بازی می‌کرد و با سریال «بریکینگ بد»، بسیار مطرح شد، در نقش دالتون ترامبو، بازی چشمگیری ارائه کرده است که او را شایستۀ دریافت اسکار بهترین بازیگر مرد می‌کند.

در بخش مستند جشنواره لندن، فیلم‌های تازۀ برخی از مستند سازان برجستۀ جهان مثل فردریک وایزمن، پاتریشیو گوزمن و مارک کازینز به نمایش درمی آید. مستند «صداهای سانسور شده»، ساخته فیلمساز اسرائیلی مور لوشی، مستندی دربارۀ خاطرات سربازان اسرائیلی از جنگ ۶ روزۀ اعراب و اسرائیل است که به وسیله اموس اوز نویسنده اسرائیلی در سال ۱۹۶۷ ضبط شد اما به خاطر سانسور دولت اسرائیل، سال‌ها از دسترس خارج بوده و شنیده نشده و حالا ۴۵ سال بعد از این جنگ به وسیله مستندساز اسرائیلی جمع آوری شده و با تصاویری تکان دهنده از این جنگ عرضه شده است.

فردریک وایزمن، مستندساز شهیر آمریکایی نیز در مستند ۱۹۰ دقیقه ای‌اش به نام «جکسون هایتز»، محله‌ای نسبتاً فقیرنشین در نیویورک به نام «جکسون هایتز» را با تنوع نژادی، مذهبی و جنسیتی‌اش به تصویر کشیده است. وایزمن با دوربین ثابت‌اش، لحظه‌های طولانی روبروی آدم‌های مختلف، از مهاجران کلمبیایی و هندی گرفته تا مسلمانان آفریقایی و نیز دگرباشان جنسی نشسته و سخنان آن‌ها را ثبت کرده است.

مستند تکان دهندۀ پاتریشیو گوزمن با نام «دکمه مروارید»، همانند تمام کارهای این فیلمساز، با لحنی شاعرانه، به تاریخ معاصر شیلی و کودتای اگوستو پینوشه علیه سالوادور آلنده و قربانیان خشونت نظامیان در شیلی می‌پردازد. مستند فرانکوفونیا ساخته سینماگر روسی، الکساندر سوکوروف (که به موزه لوور در زمان جنگ جهانی دوم و اشغال فرانسه به وسیله نیروهای آلمانی می‌پردازد)، مستند والتر سالس درباره جیا ژانکه، از فیلمسازان مطرح معاصر چین، «اوضاع بهتر خواهد شد» ساختۀ حنا پولاک از لهستان و «ترس از سیزده» ساخته دیوید سینگتون، از مستندهای مهم جشنوارۀ فیلم لندن است. علاوه بر این فیلم‌ها، فیلم مستند «زندگی خصوصی اینگرید برگمن» ساختۀ استیگ بیورکمن، «میراث نازی» ساخته دیوید ایونس دربارۀ فرزندان دو عضو حزب نازی، «به من گوش کن مارلون» ساخته استیون رایلی دربارۀ زندگی مارلون براندو از زبان مارلون براندو، مستندی درباره استیو مک کوئین ساخته گابریل کلارک و جان مک کنا و مستند «هیچکاک/تروفو» ساختۀ کنت جونز دربارۀ گفتگوی مشهور بین فرانسوا تروفو، فیلمساز و منتقد فرانسوی و آلفرد هیچکاک، از جمله فیلم‌های مستند دیگری است که در جشنوارۀ فیلم لندن به نمایش درمی آیند.

اما فیلم «تاکسی تهران»، ساخته جعفر پناهی، تنها فیلم ایرانی حاضر در جشنوارۀ فیلم لندن است. این فیلم که جایزۀ خرس طلایی جشنوارۀ برلین را هم به دست آورد، سومین فیلم پناهی است که او در دوران محکومیت و ممنوعیتش از فیلمسازی و بدون مجوز دولتی در ایران ساخته است. «تاکسی» در واقع سلف پرتره‌ای از پناهی است که با ایدۀ درخشان و سینما- مقاله‌ای «این یک فیلم نیست» شروع شد و با فیلم بسیار ضعیف «پرده» ادامه یافت. در هر سۀ این فیلم‌ها، فیلمسازی را می‌بینیم که برای فرار از سانسور و محدودیتی که با حکم دادگاه انقلاب به خاطر گرایش و فعالیت‌های سیاسی‌اش بر او تحمیل شده، تلاش می‌کند به کمک دوستانش و با استفاده از تکنولوژی دیجیتال و ابزاری ساده بر این محدودیت غلبه کرده و فیلم‌هایی با محوریت شخص خودش به عنوان یک فیلمسازی که در قرنطینه قرار گرفته بسازد اما هرچقدر که «این یک فیلم نیست»، بداهه پردازانه‌تر، خودجوش‌تر، مستندگونه‌تر و به واقعیت زندگی و موقعیت پناهی نزدیک‌تر بود، «تاکسی تهران»، همانند «پرده»، فیلمی ساختگی و تصنعی است که ایده‌های اجتماعی و سیاسی فیلمساز بر آن تحمیل شده است. همه می‌دانیم که پناهی در واقعیت، راننده تاکسی نیست و برای این در تهران تاکسی می‌راند که فیلمی از این ماجرا بسازد. او این موضوع را انکار هم نمی‌کند و در صحنه‌ای از فیلم از زبان یکی از مسافران (امید، قاچاقچی فیلم) که پناهی هم زمانی مشتری فیلم‌های او بوده و او را از قبل می‌شناخته، به این موضوع اشاره می‌شود. پناهی فضای درون تاکسی را به عنوان یک میکروکاسم جامعۀ امروز ایران درنظر می‌گیرد که با معضلات اجتماعی و سیاسی مهمی مثل زورگیری، اعدام، تبعیض جنسی و نقض حقوق اجتماعی زنان، خرافات و سانسور هنری مواجه است. اما او در ساختن این میکروکاسم موفق نیست. فیلم با سکانس فوق العاده‌ای شروع می‌شود. ابتدا با زاویه دید سوبژکتیو و از درون تاکسی در خیابان‌های تهران گردش می‌کنیم تا اینکه راننده که ما او را نمی‌بینیم، در راه چند مسافر سوار می‌کند که یکی از آن‌ها یک زن معلم، دیگری، یک جوان سارق و دیگری یک قاچاقچی فیلم است. جوان سارق به بهانه‌ای بحث داغی را با زن معلم دربارۀ اعدام زورگیر‌ها شروع می‌کند. بازی گیرا و بسیار خوب جوان سارق و زن معلم و دیالوگ‌های طبیعی و روان بین آن‌ها، نقطۀ قوت این سکانس درخشان است اما با پیاده شدن آن‌ها و سوار شدن مسافران دیگر، فیلم به سرعت استحکام و انرژی اولیه‌اش را از دست می‌دهد و از بیان واقع گرایانه و مستندش دور می‌شود. سکانس زن و شوهر شهرستانی که تصادف کرده‌اند و شوهر در حال مرگ است و از پناهی می‌خواهد با موبایل‌اش وصیت نامه او را ثبت کند و زنش نیز در تمام مدت جیغ می‌زند، یکی از غیرواقعی‌ترین و بد‌ترین سکانس‌های فیلم است که ساختن آن از فیلمسازی مثل پناهی واقعا بعید است. همینطور ایدۀ دیدن و سوار کردن تصادفی نسرین ستوده در خیابان و نیز خواهرزادۀ کوچک پناهی، دخترکی پرحرف و پر ادعا (انگار‌‌ همان بچه فیلم «ده» کیارستمی است) که می‌خواهد فیلمساز شود و پناهی همه حرف‌هایش را دربارۀ وضعیت امروز سینمای ایران، محدودیت‌های آن و ممیزی در دهن او گذاشته است، از بی‌رمق‌ترین و غیر واقعی‌ترین سکانس‌های فیلم است که باعث سقوط فیلم شده است.

جشنواره فیلم لندن روز هجدهم اکتبر با نمایش فیلم «استیو جابز» ساختۀ دنی بویل و با شرکت مایکل فاسبندر و کیت وینسلت، خاتمه پیدا می‌کند.

هم‌رسانی این مطلبنظرها

مطالب مرتبط

آمریکا و بریتانیا اعضای واحد ۸۴۰ سپاه قدس و «شبکه ایرانی ترور روزنامه‌نگاران» را تحریم کردند

وزیر دفاع بریتانیا: احتمال جنگ‌ با روسیه، چین و ایران وجود دارد

شکست «امپراتوری» اتحادیه اروپا در دفاع از مرزهای خود؛ تاوان را چه کسی خواهد پرداخت؟