کافه رستوران‌های کابل، پاتوق‌های جدید فرهنگیان

کافه رستوران‌های کابل، پاتوق‌های جدید فرهنگیان
Copyright 
نگارش از مریم شاهی
هم‌رسانی این مطلبنظرها
هم‌رسانی این مطلبClose Button
آگهی

به باور اهل فرهنگ، فعال شدن کافه رستوران‌ها و نهادهای متعدد ادبی، در شهر کابل سیمای جدیدی به پاتوق‌های فرهنگی این شهر بخشیده، سیمایی که در گذشته با سماورخانه‌ها و محافل ادبی یک ادیب شناخته می‌شد. اما این پاتوق‌های فرهنگی پدیده‌ای نو در تاریخ اجتماعی فرهنگی افغانستان محسوب می‌شود و با فراز و فرودهایی مواجه است.

کافه رستوران های کابل

«اولین کافه فرهنگی، رستوران تاج بیگم بود که داعیه حمایت از معتادانی داشت که از چشم جامعه افتاده بودند. این رستوران رفته رفته به پاتوق فرهنگی تبدیل شد و تاکنون به فعالیت های خود ادامه می دهد. بعد از آن کافه هنر شکل گرفت که پاتوق اهل سینما بود و برنامه های مختلف فرهنگی در این کافه برگزار می‌شد اما متاسفانه، این کافه عمر درازی نداشت و بخاطر رقابت های ناسالم فرو پاشید. مدتی بعد از تعطیلی کافه هنر، کافه کاکتوس شکل گرفت که بیشتر نقاشی های مدرن و پرفروش هنری را به نمایش می گذارد.»

«این کافه رستورانها تنها مثال‌هایی از کافه رستوران های متعدد شهر کابل است و ابعادی از فرهنگ سنتی و مدرن را به نمایش می گذارند در کنار این رستورانها نوع دیگری از پاتوق های فرهنگی وجود دارند که تقلیدی از کافه بارهای خارجی هستند و مخصوص اعیان زاده های شهر کابل است که به هنر و فرهنگ علاقه دارند.»

رضا محمدی، شاعر و نویسنده ای است که مشتری کافه رستوران های شهر کابل است. او بخشی از پاتوق های فرهنگی شهر کابل را اینگونه توصیف می کند: «آنچه به عنوان کافه در اروپا به عنوان محل جمع شدن مردم و شکل گیری گفتمان های فرهنگی مطرح است در کابل جایی ندارد. هر چند که برنامه های فرهنگی در کافه رستوران های شهر کابل برگزار می شود و صاحبان این نوع کافه ها از فرهنگیان جامعه هستند اما این کافه ها جریان ساز فرهنگی نیستند. چون این کافه رستوران ها، در ابتدای راهند و حکومت هم حمایتی از این اماکن نمی کند.»

در گذشته، یک هنرمند مشهور شکل دهنده یک پاتوق فرهنگی برای هنرمندان همرشته خود بود که این گردهمایی ها در رشد هنر تاثیر مهمی داشت اما این پاتوقها موقتی بودند.

پاتوقهای دائمی تر، خانقاه ها، کتابخانه ملی و انجمن قلم افغانستان بود. آقای محمدی این نوع پاتوقها را پاتوق های مفت (رایگان) می داند و می‌گوید: «مردم عادت کرده بودند در محیطهای فرهنگی هزینه ای نپردازند. به همین خاطر پاتوق های فرهنگی که در رستورانها شکل گرفته است، هم در ابتدای راه با مشکلات اقتصادی زیادی مواجه شد و امروز کافه رستوران ها بیشتر به محل دید و بازدید اهالی فرهنگ تبدیل شده است.»

رضا محمدی می گوید که کافه رستوران های شهر کابل را برای دیدار با دوستان فرهنگی انتخاب کرده است.

پاتوق های مردانه

هادی میران، شاعر و جامعه شناسی است که هرازگاهی برای دیدار با دوستان به کافه رستوران های شهر کابل سر میزند.

وی در اینباره می گوید: «هنوز پاتوق های فرهنگی جدید تبدیل به فرصتی برای جدال فکری فرهنگیان نشده و فرهنگیانی که به عنوان سرمایه های فرهنگی جامعه به رشد فرهنگ کمک کنند در مقایسه با جمعیت افغانستان خیلی کم است از طرفی، افغانستان یک کشور تجزیه شده جنسیتی است و این موضوع باعث شده که بحث های فرهنگی در این پاتوقها عموما مردانه باشد.»

فرهنگ روستایی در تقابل با فرهنگ کافه نشینی

تحولات یک دهه اخیر در افغانستان و تاثیر این تحولات در ترکیب جمعیتی شهر کابل فعالیت های این پاتوق های جدید فرهنگی را با فراز و فرودهایی مواجه می کند.

اصغر اشراق، روزنامه نگاری که مشتری این کافه رستورانهاست به ماجرای تعطیل شدن کافه هنر اشاره می کند و می گوید: «پاتوق های فرهنگی جدید به قشر خاصی از جامعه تعلق دارد و امکان تعامل عامه مردم با این محیط فراهم نشده و سیمای شهری کابل تشکیل شده از جمعیتی است که بیشتر از روستاها به شهر مهاجرت کرده اند و به این محیط های فرهنگی نگاه بدبینانه ای دارند.»

وی می‌افزاید: «در ماجرای بسته شدن کافه هنر، ملای محلی که از روستا آمده بود و هیچ شناختی از کافه ها نداشت این مکانها را خلاف اسلام دانسته بود و همین رفتار و برخوردهای پلیس باعث بسته شدن این کافه شد.»

آگهی

بیم از انتحاری های سرگردان

نصیر نوید، از صاحبان یکی ازکافه رستورانهای شهر کابل آرزو داشت هنر مدرن را در کافه رستورانش اجرا کند و به همین منظور گروه های مختلفی از هنرمندان از نوازندگان راک و گروه موسیقی مورچه ها گرفته تا نویسنده ها و شاعران را دعوت می کرد. اما با موانعی مواجه شد.

او می گوید: «بعد از مشکلات امنیتی شهر کابل پلیس به تعدادی از اماکن فرهنگی توصیه کرد که فعالیت های خود را به حالت تعلیق درآورند تا از “انتحاری های سرگردان” در مراکز فرهنگی در امان باشند. چون برخی از فعالیت های این مراکز را خلاف اموزه های دین اسلام تلقی می کنند.»

او از نقاشی نمادین ماجرای قتل فرخنده یاد می کند که در رستورانش به نمایش گذاشته بود و این موضوع، حساسیت برانگیز شد.

کافه رستوران های شهر کابل هر چند با مشکلات متعددی آغاز به کار کرده است و به باور فرهنگیان، تبدیل به یک جریان دوامدار فرهنگی نشده است؛ اما امیدهایی را برای حرکت های فرهنگی برانگیخته است.

آگهی
هم‌رسانی این مطلبنظرها