دستهایی که باید خواند

دستهایی که باید خواند
نگارش از Euronews
هم‌رسانی این مطلبنظرها
هم‌رسانی این مطلبClose Button
آگهی

گالری شماره ۳ اعتماد در تهران، میزبان مجموعه ای از تازه ترین آثار نقاشی سپیده نورمحمد منش تحت عنوان « دست-خط / خط-دست» است. با ورود به نمایشگاه و دیدن آثار ارائه شده در آن ابهام موجود در نام نمایشگاه این نمایشگاه اندکی برطرف می شود. چرا که بیننده خود را مواجه با آثاری می بیند که موضوع اصلی آنها «دست» است. دستهایی که گاهی در فضای رئال آثار در جایی که مخاطب انتظار دارد حاضرند و گاهی در فضای سور رئال او را شگفت زده می کنند.

هنرمند درباره دلیل انتخاب این موضوع، توضیح ساده ای دارد: «دست را انتخاب کردم، چون دست عضو مهمی از بدن است و بسیار کارآ.از طرفی پیچیدگی و نهفتگی و مستوری های دست خیلی بیشتر از چهره است. اگر شکل گیری پیشین نقش را در ذهن نادیده بگیریم، نقش اصولا با دست شروع می شود. و در اینجا دست هم می کشد و هم کِشیده می شود. در عین والایی و بی نقصی دست، هر دستی وجه بدَوی دارد. همه ما به نوعی از کودکی این تجربه را داشته ایم که دستمان را بر روی کاغذ بگذاریم و دور آن خط بکشیم.»

دست-خط / خط-دست

با وجود تعداد پرشمار دست در برخی از آثار که گاهی ابعادشان به سه متر در دو متر می رسد، تک تک این دستها با جزییات باورنکردنی خلق شده اند. این کار هنرمند هنگامی ارزشمندتر به نظر می رسند که بدانیم به باور بسیاری از کارشناسان، دست یکی از دشوارترین اعضای بدن برای طراحی است.
در نقاشی های به نمایش درآمده دست های در هم تنیده هر بار در فضای تازه ای قرار می گیرند. گاهی درون وان، در فضایی فاخر قرار دارند، و گاهی به جای تصویر دختری در آینه نشسته است.

نقاش تلاش می کند که از سخن گفتن درباره آثارش طفره برود. حتی متن موسوم به استیتمنت که به رسم نمایشگاه های این چنینی ارائه شده است، بیش از آن که درباره آثار رمزگشایی کند، به ابهامات اضافه کرده است. سپیده نورمحمد منش در این مورد می گوید: «شاید چون باور دارم نمی توانم چیزهایی را که در ذهنم است با کلمات منتقل کنم به نقاشی علاقمند شدم. به همین دلیل تا شروع به حرف زدن می کنم به نظرم بیهوده می آید. حرف زدن درمورد نقاشی و تفسیر آن هم برای من همین طور بوده و به نظرم نباید زیاد آن را جدی گرفت. حتی استیتمنت نمایشگاه برای من ابزاری برای توصیف یا تفسیر نقاشیها نیست و خودش یک اثر مستقل محسوب می شود.»

به همین دلیل حتی بسیاری از آثار او عنوان ندارند و «بدون عنوان» ارائه شده اند. هنرمند در این باره می گوید: «به نظر من نقاشی به عنوان نیاز ندارد. از نظر من عنوان یک جور تحمیل به مخاطب محسوب می شود. انگار به او می گوییم که بیا و کار را از زاویه ای که من می گویم ببین. و با این کار نقش مخاطب کم می شود.»

دستی که می کِشد، دستی که می کُشد

در آثار به نمایش درآمده، دست ها را می توان نماینده تن تلقی کرد؛ تن غایب. در حالی که در اغلب آثار هنری، «صورت» به عنوان وجه بیرونی انسانها ارائه می شود، در این نمایشگاه، «دست» این وظیفه را به عهده دارد. البته دستهایی که به باور هنرمند، مسئول هم هستند. آن جا که در متن موسوم به «استیتمنت هنرمند» می خوانیم: دستی که می کِشد، دستی که می کُشد.

در برخی از این آثار به نظر می رسد که دستها جایگزین کلمه شده اند. اگر همواره کف دست به عنوان عنصری برای خوانده شدن بود، در این نمایشگاه مجموعه ای از دستها به عنوان کلماتی در کنار هم بیننده را به خواندن دعوت می کنند. هنرمند می گوید: «یکی از معدود کارهایم که عنوان دارد نامش «مکتوب» است. یک بار که در مقابل این کار نشسته بودم آن را شبیه متن دیدم. انگار دستها در آن مثل کلمات ردیف شده اند و یک متن را تشکیل داده اند. انگار مخاطب به جای دیدن نقاشی باید آن را بخواند: هر دست یک کلمه. اما بی فضایی سپید که لازمه خواندن متن است. نه تنها فضای سفید بین کلمات خواندن را ممکن می کند، بلکه برای دیدن اثر هم نیاز به فضای منفی داریم. و اینجا دست-کلمه های روی هم تلنبار شده، انگار بیش از آن که آشکار کنند پنهان می کنند. همچون حفره ای تاریک. از طرف دیگر هر خالی انبوهیِ مضاعف با خودش دارد. خود خلا؛ یک نوع بودگی است. این تابلو هم جایگزین چیز دیگری است. جایگزین نهفتگی، خلا، خالی»

یکی از آثار شاخص ارائه شده در این نمایشگاه که ابعاد نسبتا بزرگی دارد و در اندازه ۳۰۰ در ۱۹۰ سانتی متری ارائه شده است، تابلویی است که کاملا با دستهایی فشرده شده در هم پوشیده شده است و تنها چیزی که نگاه را از این دست های فشرده منحرف می کند پارچه ای حریر در میانه کار است.اما شباهت آن به نقشهای دست به جا مانده در غارها از دوران پیشاتاریخی جالب توجه است. هنرمند در این مورد می گوید: «واقعیت این است که بعد از این که تابلوی بزرگ دستها را ساختم، وقتی که پس از مدتها تصادفا نقاشیهای دست های دوران پیشاتاریخی در غارها را دوباره دیدم برایم بسیار شگفت آور بود. انگار من هم بدون این که بدانم دقیقا همان آثار را بازآفرینی کرده بودم. با خودم فکر کردم که انگار به نقطه شروع برگشته ام.»

به نظر می رسد که نقاش در تلاشش برای بازی با ذهن مخاطب و ارائه نکردن فرمول ثابتی برای همه آثارش موفق بوده است. زیرا گاهی به واسطه تکرار، دست های لولیده در هم با تهی شدن از معنا تبدیل به نقش می شوند. همانند اثری که دست های فشرده شده درون پلاستیک در نگاه اول تشخیص داده نمی شوند و مثل گلبرگهای یک گل به نظر می آیند.

او درباره تجربه مخاطب در مواجهه با این آثار می گوید: «من کاملا از این موضوع آگاهم که این فضاها که با انبوهی از دست پر شده برای بسیاری از مخاطبان خوشایند نیست. و حداقل در این نقاشی ها هم از ابتدا دنبال فضای خوش پایانی نبوده ام. هدفم بیشتر زدودن پیش بینی های تکراری است..انگار دست همزمان تجربه ای آشنا و بیگانه است. از طرف دیگر من قسمتی از کار را برای مخاطب باز می گذارم . انگار بقیه اثر باید خارج از کادر کامل بشود. بخشی که مخاطب کنجکاو است که ببیند اما در کادر نیست.»

در این میان، تک دستی قطع شده هر بیننده ای را به تامل وامی دارد و شاید بهترین نمونه برای این مساله باشد. در این نقاشی دست بریده شده در حریر هیچ نشانه ای از مرگ ندارد و همانند دست یک انسان زنده شکل خود را حفظ کرده است. نه قطره خونی در نقاشی دیده می شود و نه نشانه ای از عامل قطع شدن دست.

آگهی

البته دست تنها موضوع نقاشی های سپیده نورمحمد منش نیست و او همزمان روی مجموعه ای از نفاشی فیگوراتیو هم کار می کند.

درباره هنرمند

سپیده نورمحمدمنش دانش آموخته رشته کامپیوتر است و از جمله هنرمندانی است که تحصیلات دانشگاهی خود را از هنر آغاز نکرد. خود او دلیل این انتخاب را بدبین بودن به کیفت آموزش در دانشگاه های هنر در ایران می داند: «از طرفی فکر می کردم ریاضیات مبنای همه چیز است، حتی هنر. از طرف دیگر به نظر من عمده مبانی هنر را بیرون از حیطه آکادمیک می شود فرا گرفت. در این صورت کمتر عقاید برخی از اساتید تحمیل می شود.»
او یکی از ۴۰ هنرمندی است که سه سال قبل آثارشان در قالب نمایشگاهی گروهی به عنوان گروهی از هنرمندان زن ایرانی در شهرهای مختلف اروپا از جمله بروکسل، ورشو و آتن به نمایش درآمد. اما خود او ترجیح می دهد که جنسیت و ملیت او ضمیمه آثارش نباشند: «فکر نمی کنم که از روی نقاشی های من براحتی بشود فهمید که نقاش از کدام گستره جغرافیایی می آید. من در کارهایم بیشتر به دنبال یک تجربه انسانی بوده ام. دوست ندارم چیزی را به مخاطب تحمیل کنم و تا حد امکان از گذاشتن قید زمان و مکان یا جنسیت در کارهایم خودداری می کنم.»
این نمایشگاه تا تاریخ ۲۴ آذر در گالری شماره ۳ اعتماد تهران، خیابان نیاوران، نبش کوچه دلشاد، پلاک ۱۶۱ برپا است.

تحصيلات:

کارشناسی ارشد پژوهش هنر، دانشگاه هنر، تهران

کارشناسی مهندسی کامپیوتر (نرم افزار)، دانشگاه آزاد، تهران

آگهی

نمایشگاه انفرادی:

۱۳۹۲: گالری گلستان، تهران، ایران

نمایشگاه های گروهی:

۱۳۹۴: گالری اعتماد، تهران، ایران

۱۳۹۲: گالری آرت سنتر، تهران، ایران

آگهی

۱۳۹۲: "unexposed" گالری الهه، تهران، ایران

۱۳۹۲: "unexposed" ارائه آثار در آتن، ورشو، بروکسل

Sepideh Nourmohammad Manesh

هم‌رسانی این مطلبنظرها

مطالب مرتبط

این سه‌شنبه شب یا آن سه‌شنبه شب؟ چهارشنبه‌سوری امسال دقیقاً چه روزی است؟

گرایش جوانان ایرانی به خالکوبی؛ تاتوکاران با همه محدودیت‌ها به کار خود ادامه می‌دهند

مونا مهرجویی در مراسم تشییع داریوش مهرجویی و همسرش: به قول پدرم قاتلین میان ما هستند