به یاد اصغر بیچاره؛ حافظۀ تصویری سینمای ایران

به یاد اصغر بیچاره؛ حافظۀ تصویری سینمای ایران
Copyright 
نگارش از Parviz Jahed
هم‌رسانی این مطلبنظرها
هم‌رسانی این مطلبClose Button
آگهی

در گوشه ای از نمایشگاهی که در سال ۱۳۸۲ از عکس ها و تجهیزات عکاسی شخصی اصغر بیچاره، عکاس، بازیگر و تهیه کنندۀ سینمای ایران در کتابفروشی نشر ثالث تهران برگزار شد، تابلوی بزرگی به چشم می خورد که عکاس برای بعد از مرگ خودش تدارک ديده بود. این تابلو،عبارت بود از يک دستگاه پنبه زنی، يک گليم کوچک و شعری که اصغر بیچاره برای مرگ خود سروده بود: سال ها پبنه زدم مردم را/ عاقبت پنبه ماهم زده شد

حالا پنبه اصغر بیچاره واقعا زده شد و او روز گذشته در سن ۸۹ سالگی بر اثر بیماری سرطان، در شهر لس آنجلس آمریکا درگذشت. نام اصغر بیچاره با تاریخ عکاسی و تاریخ سینمای ایران عجین است و او بخشی از حافظۀ تصویری سینمای ایران بود که از دست رفت. اصغر بیچاره، تنها عکاس سینما نبود بلکه او علاوه بر عکاسی، به عنوان بازیگر، تهیه‌کننده، مدیر تولید، گریمور و طراح صحنه نیز در سینمای ایران فعالیت داشته است. در این مورد گفته است: « من تهیه کننده و مدیر تولید خیلی از فیلم ها بودم. در تاریخ سینمای ایران نام من به عنوان تهیه کننده، عکاس صحنه، گریمور و عنوان های دیگر آمده. همۀ این کارها را در سینمای آن موقع انجام می دادم. حالا این از بدشانسی من بود یا بیچارگی نمی دانم.»

اصغر بیچاره معروف به «ژوله»، فرزند میرزاباقر بیچاره گنابادی، در سال ۱۳۰۶ در خانواده ای پرجمعیت و کم درآمد در تهران متولد شد. پدرش را در کودکی از دست داد و از همان زمان مجبور شد که کار کند و نان آور خانواده باشد. او از نوجوانی، عاشق عکاسی بود و از سيزده سالگی در عکاسی های تهران، کارگری کرد. بیچاره که صدا و بیان خوبی داشت، بعد از تاسیس رادیو تهران با همکاری پرویز خطیبی، کار هنری اش را با گویندگی در رادیو آغاز کرد. در این مورد در گفتگو با ساناز سید اصفهانی می گوید: « آن موقع نوار نبود که بتوانند ضبط کنند و جلوجلو پخش کنند. پرویز خطیبی مجبور بود گوینده هایی برای کارش داشته باشد که حرفه ای باشند برای همین بیشتر گویندگان مال تئاتر بودند، یعنی بچه های تئاتر. حالا خطیبی به من که به نوعی در تئاتر کار می کردم (هنوز سینما به آن صورت شروع نشده بود) می گفت؛ «اصغر فردا آماده باش میام می برمت». آن موقع هم برنامه (رادیو) زنده بود.»

بیچاره بعد از آن به عنوان عکاس، وارد تئاتر شد و از اجراها و صحنه های نمایش عکس گرفت و همزمان در برخی از نمایش ها نیز، رل های کوچکی به عهده گرفت. او در مورد فعالیت های تئاتری اش می گوید: «چون از تئاتر عکس می گرفتم با تئاتر هم آشنا شدم. آن موقع هر کس در تئاتر کار می کرد بهش می گفتند رقاص. هر کس هم که کار موسیقی می کرد بهش می گفتند مطرب. در واقع به روایت آن زمان عکاسی را با رقاصی یاد گرفتم. تئاتر های لاله زار هم چهار پنج تا بیشتر نبود. موقعی که رل های سوم یا چهارم مریض می شدند و نمی آمدند، تلفن می زدند. مثلاً می گفتند اصغر، حیدر صارمی مریض است. عزت الله مقبلی مریض شده تو پاشو بیا. من می رفتم به جای آنها بازی می کردم. حالا امروز شکلات داغ را بازی می کنم یا در تئاتر آگراندیسمان بازی می کنم که جایزه اول را هم به من دادند. این برای من خیلی خیلی مهم است و ارزش دارد.»

در همان دوران، اصغر بیچاره، مغازه ای عکاسی در خیابان لاله زار تهران اجاره کرد که به پاتوق بسیاری از هنرمندان، شاعران و نویسندگان آن روزگار از جمله نیما یوشیج، شاملو و آل احمد تبدیل شد. او در گفتگو با ساناز سید اصفهانی در این مورد می گوید: « شاگردی کردم، جاروکشی کردم، کتک و اینها خوردم. من عکاسی را بعد از دو سه سال کارگری در عکاسی «هالیوود»- اسمش هالیوود بود – یاد گرفتم و بعد آمدم بالا تر از همان عکاسخانه که رو به روی سینما رکس، بغل سینما ایران بود یک اتاقی را اجاره کردم. تابلویش را زدم کارگاه عکاسی شهرزاد.»

در واقع در همین عکاسخانه شهرزاد بود که ملاقات تاریخی او با عبدالحسین سپنتا، از پیشگامان سینمای ایران و کارگردان فیلم «دختر لر» ( نخستین فیلم ناطق سینمای ایران) صورت گرفت. او در گفتگو با تلویزیون اندیشه، دیدار و آشنایی اش با سپنتا را چنین شرح می دهد: «من عکس های فیلم های فرنگی را کپی و تکثیر می کردم و تنها کسی که برای عکس ها زیرنویس می گذاشت و اسم هنرپیشه ها را می نوشت من بودم. یک روز در کارگاه عکاسی ام داشتم کار می کردم که عبدالحسین سپنتا آمد تو و گفت من با آقای بیچاره کار دارم. گفتم خودم هستم. گفت آقای یعقوب سون (یاکوبسون) صاحب سینمای ایران مرا فرستاده اینجا که این فیلم را کپی کنم. من هم عکس های فیلم او را کپی کردم. بعد به او گفتم که می خواهم از بازیگر زن فیلم تان (مهرانگیز سامی نژاد) عکس بگیرم و او هم اجازه داد و من هنوز آن عکس را در آرشیوم دارم. اینجوری بود که وارد کار سینما شدم.»


بازیگری در سینما در کنار عکاسی، مشغله اصلی اصغر بیچاره در سینما بود. او در بیش از بیست فیلم بازی کرد، اگرچه بیشتر نقش هایش، نقش های فرعی یا کوتاه بوده است

دوبله فیلم ها

یکی از فعالیت های اصغر بیچاره در سینما، دوبله فیلم ها بود. او از دوستان مرتضی حنانه بود و زمانی که حنانه، دوبلۀ فیلم های ایرانی را با همکاری حسین سرشار، فهیمه راستکار، بهجت صدر و فروغ فرخزاد در ایتالیا شروع کرد، بیچاره نیز از جمله کسانی بود که به تیم دوبله او پیوست. دوبله فیلم «ژنرال دلاروره» ساختۀ ویتوریو دسیکا، از کارهای او در این دوره است.

تهیه کنندگی سینما

یکی دیگر از فعالیت های اصغر بیچاره در سینمای ایران، تهیه کنندگی و مدیریت تولید فیلم بود. «پول حلال» ساخته فریدون قوانلو، نخستین فیلمی بود که او در سال ۱۳۳۹ تهیه کرد اما با شکست تجاری سختی مواجه شد. پس از آن بیچاره در سال ۱۳۴۱ فیلم «زمین تلخ» را به کارگردانی خسرو پرویزی تهیه کرد که فیلمی با حال و هوای فیلم های وسترن بود که با استقبال نسبتا خوب تماشاگران مواجه شد.

بیچاره به عنوان مدیر تولید نیز در تهیه چند فیلم شرکت داشته است از جمله فیلم های: «راز درخت سنجد»(۱۳۵۰)، امشب اشکی می ریزد (۱۳۵۷)، فاصله (۱۳۵۴)، ترکمن (۱۳۵۳)، باشرف ها (۱۳۵۱)، جاده زرین سمرقند (۱۳۴۶)، موطلایی شهر ما (۱۳۴۴)، بامعرفت ها (۱۳۴۲)، مترس (۱۳۵۲)، و «ناخدا خورشید» (۱۳۶۵).

اصغر بیچاره در خاطرات خود در مورد فیلم «راز درخت سنجد» ساختۀ جلال مقدم (بر اساس طرحی از فریدون گله) که با شرکت فردین و ژاله سام در بندرانزلی فیلمبرداری شد می گوید: «در هتل غازیان بندرپهلوی که صاحبش زنی یونانی بود کار می کردیم . فیلم را نصفه گرفته بودیم که صاحب هتل به من گفت آقای بیچاره فردا صبح همه شما باید هتل را ترک کنید و پس فردا برگردید. گفتم چرا؟ گفت چون پسر خواهر من فردا از تهران می آد اینجا و شما نباید اینجا باشید. گفتم مگه پسرخواهرت کی هست که ما نباید اینجا باشیم؟ گفت کنستانین. گفتم اون که پادشاه یونانه و مهمان شاهه. گفت آره خواهرزاده منه و می آد اینجا منو ببینه. من هم رفتم قضیه را به آقای مقدم گفتم و او هم گفت که باید هتل را خالی کنیم. نزدیک ظهر بود که خانم به من گفت فردا که این ها می آن اینجا من نمی دانم چه باید بکنم برای سرگرم کردن آنها. بهش گفتم یک کاری برایت می کنم و رفتم رشت و چند خانم رقاص محلی که رقص قاسم آبادی می کردند را جمع کردم و با خودم به هتل آوردم. فردا کنستانین آمد و برنامه شروع شد و نوازنده ها شروع کردند و آن خانم ها هم رقصیدند و بعد از ده دقیقه، پادشاه یونان که سرش با مشروب گرم شده بود بلند شد و همراه خانم ها شروع به رقصیدن کرد. خلاصه از برنامه ما خوشش آمد و فردا که می خواست هتل را ترک کند پشت یک کاغذ برایمان نوشت که بیایید یونان تا از شما پذیرایی کنم. »

آرشیو تاریخی عکس و تجهیزات عکاسی

اصغر بیچاره، همچنین صاحب یکی از بزرگ ترین آرشیوهای شخصی عکس تاریخ سینمای ایران و نیز مجموعه ای از دوربین ها و تجهیزات قدیمی و تاریخی سینما و عکاسی ایران از جمله دوربین های روسی خان، میرزا ابراهیم عکاسباشی، میرزا ابراهیم صحاف باشی و ماشاالله خان، از عکاسان دوره قاجار بود که حالا با مرگ او معلوم نیست چه بر سر آنها خواهد آمد.

به گفته بیچاره، همه دوربین های او شناسنامه دارند. اما مسعود زنده‌روح کرمانی٬ رئیس انجمن عکاسان ایران در مورد تجهیزات عکاسی به جا مانده از اصغر بیچاره به ایسنا گفته است: «او در خانه‌اش امکانات و تجهیزات خوبی برای به‌وجود آمدن یک موزه داشت که متأسفانه مجبور شد به‌دلیل مشکلات مالی آن‌ها را بفروشد و اکنون هم چیز خاصی از موزه‌ او باقی نمانده است.»

به گفته زنده‌روح، شاید فقط ۱۰ درصد آن چیزی که قبلا در مجموعه آقای بیچاره وجود داشت٬ اکنون باقی مانده باشد. اصغر بیچاره در این مورد که که چرا هرگز دوربین ها و عکس های تاریخی و ارزشمندش از هنرمندان، بازیگران سینما و تئاتر و مشاهیر ایران را به موزه ها و آرشیوهای دولتی نداده است، گفته بود: «رئیس موزه ها مرتب عوض می شوند و یکی می آید می گوید این دوربین روسی خان است. اون که جاسوس بود. یا اون عکس گوگوش است و اون عکس تابش است یا اون عکس فردین است.»

روایت تصویری تاریخ سیاسی معاصر ایران

اصغر بیچاره در سال ۱۳۵۹ فیلم مستندی ساخت به نام «سَنَد زنده» که روایتی تصویری از تاریخ سیاسی معاصر ایران است و از زمان کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ تا انقلاب اسلامی را دربر می گیرد. بیچاره گفته است که این فیلم را با استفاده از نماهای آرشیوی و فیلم ها و عکس های عماسان و فیلمبرداران خارجی که در ایران بوده اند، ساخته. او در مورد انگیزه اش از ساختن این فیلم گفته است: «من هم به طریق پدرم (میرزاباقر بیچاره گنابادی) که از پهلوی بزرگ – رضاشاه – زخم دیده بود و جزء آن ۵۲ نفری بود که می خواستند بکشندش زخم خورده بودم و این انگیزه ای شد که این فیلم را ساختم.»

بازیگری در سینما

بازیگری در سینما در کنار عکاسی، مشغله اصلی اصغر بیچاره در سینما بود. او در بیش از بیست فیلم بازی کرد اگرچه بیشتر نقش هایش، نقش های فرعی یا کوتاه بوده است. در مورد اینکه چرا همیشه در نقش های فرعی و دوم و سوم بازی کرده و هیچگاه نقش اول نداشته به ساناز سید اصفهانی می گوید:« اصلاً مهم نیست. رل یک، دو و سه ندارد. من رل بازی کردم که از هنرپیشه نقش اول هم تویش بیشتر بودم، مثل «نان و عشق و موتور ۱۰۰۰». به نظر من حتی یک پلان هم مهم است.»


اصغر بیچاره صاحب یکی از بزرگ ترین آرشیوهای شخصی عکس تاریخ سینمای ایران و نیز مجموعه ای از دوربین ها و تجهیزات قدیمی و تاریخی سینما و عکاسی ایران بود که حالا با مرگ او معلوم نیست چه بر سر آنها خواهد آمد.

زمین تلخ، کوسه جنوب، قفس، قلندر، طوقی، حسن کچل، ناخدا خورشید٬ ای ایران، و بوی کافور٬ عطر یاس، از جمله فیلم هایی است که اصغر بیچاره در آنها بازی کرده است. سریال «قلب یخی»، آخرین کار اصغر بیچاره به عنوان بازیگر در سینما و تلویزیون ایران بود.

آگهی

اصغر بیچاره پس از آن به آمریکا مهاجرت کرد و در لس آنجلس اقامت گزید. در فیلمی ویدئویی که از او در اینترنت منتشر شده، او را در خانه سالمندانی با عنوان «مرکز بزرگسالان ناشنال در آمریکا» می بینیم که در مورد علت مهاجرت خود به آمریکا چنین می گوید: «بعضی ها فکر می کنند من فرار کردم و زندانی بودم. نه هیچی نبودم. باز هم برمی گردم ایران. من آمدم دخترم را در آمریکا ببینم و حالا اینجا موندم. ممکنه برم ایران و دیگر برنگردم و همان جا برم قطعه هنرمندان.»

اصغر بیچاره؛ هرگز به ایران بازنگشت اما به نوشتۀ ایسنا، قرار است پیکر او پس از انجام تشریفات قانونی با انتقال از آمریکا به ایران، در قطعه هنرمندان بهشت زهرای تهران دفن شود.

هم‌رسانی این مطلبنظرها

مطالب مرتبط

گزارش یورونیوز از نمایشگاه رادیوی ملی در تهران

آمریکا و بریتانیا تحریم‌های جدیدی را علیه برنامه پهپادی جمهوری اسلامی ایران وضع کردند

پایگاه‌های نظامی در دل کوه تا پالایشگاه‌ها؛ اسرائیل کدام هدف را برای ضربه به ایران انتخاب می‌کند؟