گفتگو با سیما بینا، راوی نواهای فراموش شده

گفتگو با سیما بینا، راوی نواهای فراموش شده
Copyright 
نگارش از Euronews
هم‌رسانی این مطلبنظرها
هم‌رسانی این مطلبClose Button
لینک کپی پیست کد امبد ویدیو:Copy to clipboardCopied
آگهی

بیش از نیم قرن است که سیما بینا نواهایی را از موسیقی محلی عرضه کرده است که سینه به سینه بین مردمان نواحی مختلف منتقل شده اند و با اجرای این خواننده و پژوهشگر ماندگار شده اند.

سیما بینا در سن ۹ سالگی به عنوان خواننده کودکان کار خود را در رادیو ایران آغاز کرد. او در حاشیه این برنامه، گاهی ترانه های محلی را که از پدرش آموخته بود می خواند. ترانه هایی که با استقبال غیرمنتظره ای از سوی مخاطبان مواجه شدند. اما اندکی بعد، این دختر نوجوان بلندپرواز، ساز جدایی از برنامه کودک را کوک کرد، چون می خواست، در دنیای بزرگتر بزرگسالان بخت خود را بیازماید.

داوود پیرنیا، بنیانگذار برنامه رادیویی «گلها» که متخصص کشف استعدادهای بزرگ موسیقی بود، اجازه نداد که رادیو ایران، خود را از گنجینه ای چون سیما بینا محروم کند. به همین دلیل برنامه ای تازه به نام «گلهای صحرایی» بنا نهاد و آن را به این هنرمند جوان سپرد.

این آغاز داستان پرفراز و نشیب زنی است که تداوم او در مسیری که آن روز انتخاب کرد، باعث شده است که امروز، بسیاری از مردم «موسیقی محلی» را با نام «سیما بینا» بشناسند. زنی که با داشتن کارنامه ای پربار، همچنان مشتاقانه به دنبال تجربیات جدید است.

او در تابستان ۱۳۹۵ در کنسرتی در شهر کلن آلمان به همراه نوازندگانی از ایران و افغانستان ترانه هایی را از نواحی این دو سرزمین اجرا کرد.

علیرضا شیروانی، امیر عباس زارع، داود سدوزی، عنایت حمید و یاما کریم نوازندگانی بودند که سیما بینا را در این کنسرت همراهی کردند.

محمد محمدی، خبرنگار یورونیوز، در حاشیه گزارشی که از این کنسرت تهیه کرده است، با سیما بینا درباره کارنامه هنری و دغدغه هایش صحبت کرد.

یورونیوز: سالهاست که شما علاوه بر خوانندگی و آهنگسازی، کار پژوهشی هم انجام می دهید. شما برای این کار باید میان مردم بروید. میان زنانی بروید که شاید خیلی راحت نباشند که صدایشان را کسی بشنود. در این مسیر آیا چالشهایی داشتید؟

سیما بینا: همین طور است و چنین چالشهایی داشتم. بخصوص وقتی به روستاهای دورافتاده می رفتم. اگر پدرم یا عمویم همراهم بودند، آنها باید از اتاق بیرون می رفتند تا یک خانم برای من بخواند. سعی می کردم که خودم با آنها دوست و صمیمی بشوم و برای آنها کمی بخوانم. یا صحبت کنیم و دوست شویم تا مثلا یک خط بخوانند.

یورونیوز: شما این نواها را از اعماق تاریخ ایران بیرون کشیدید و آنها را برای مردم بازخوانی کردید. اما سالهاست به دلیل محدودیتهایی که وجود دارد، این امکان را ندارید که آنها را در آن سرزمین اجرا کنید.

سیما بینا: دقیقا! این یک افسوس و حسرت است. برای این که این موسیقی را که من جمع آوری کرده ام متعلق به مردم است. مثل امانتی است که در اختیار من قرار گرفته است. دلم می خواهد که اینها را به مردم ارائه بدهم. شهر به شهر بروم و این موسیقی را که از خودشان یاد گرفته ام، یک بار هم برایشان بخوانم. چون می دانم که آن را دوست دارند. ولی می دانم که نمی شود و این حسرت گاهی اوقات در آوازم و کلامم آمده است.
در جریان شنیدن نغمه های موسیقی و بررسی آرشیو خودم، همزمان با دلتنگی و حبس صدا، ناگهان به موسیقی برخوردم که فریاد کوهستانی و اعتراض آمیز بودم. اما می دیدم که همان فریادهایی بود که در گلوی من حبس بوده است. به همین دلیل، به این موسیقی روی آوردم.

یورونیوز: من فکر می کنم دشتهای ناریا هم محصول همین دوران بود.

سیما بینا: بله. دشتهای ناریا هم از همین دوران است که با کلام محمد ابراهیم جعفری نقاشی شده است. ما سرزمینی هستیم که صرفا ناله و شکوه نداریم، بلکه فریاد و اعتراض هم داریم و بعد خودمان را دومرتبه با کلام و نغمه موسیقی دلداری می دهیم.

یورونیوز: شما ترانه هر منطقه ای را که خوانده اید، طوری آن را اجرا کرده اید که مردم آن منطقه شما را متعلق به خودشان می دانند. با کنسرت امروز می بینیم که شما مرزهای سرزمینتان را به فراتر از مرزهای ایران گسترش داده اید و می توانیم افغانستان را هم وطن شما بدانیم.

سیما بینا: همین طور است. برادران و خواهران افغان ما جزیی از ملت ایران هستند. همزبانان ما هستند. خراسان قدیم که گسترده تر از حالا بوده است. مرزها را سیاست جدا می کند اما مردم به هم نزدیک هستند و این نزدیکی خیلی با موسیقی پیوند دارد. من وقتی که با موسیقی یک منطقه آشنا می شوم و کار می کنم، آن قدر نزدیک می شوم که خودم را جزیی از مردم آن شهر و روستا می دانم و خیلی افتخار می کنم اگر آنها من را به عنوان همشهری خودشان قبول کنند.

یورونیوز: خیلی از ترانه های محلی از زبان مردان سروده شده اند و مخاطب آنها زنان هستند. مثلا می شنویم «شاه صنم، زیبا صنم» شما با این قضیه چطور کنار آمدید؟

سیما بینا: همیشه برای خود من این سوال بوده است که چطور این مساله را حل کنیم. با خودم گفتم که من راوی هستم. من کسی هستم که آن موسیقی را روایت می کنم. چون اگر ترانه را عوض کنم و شما به آن محل یا جایی بروید که مردم موسیقی را بلد هستند، دیگر کسی آن موسیقی را نمی شناسد. ولی در دوبیتیهایی که برای خواندن با این آوازها انتخاب می کنم، معمولا سعی می کنم که انتخابهایی داشته باشم که الزاما به خواندن مرد یا زن مربوط نباشد. مثلا در همین «شاه صنم» که شما گفتید: شاه صنم، زیبا صنم، بوسه زنم لبهای تو ابریشم قیمت نداره، حیف از اون موهای تو یعنی موهای تو از ابریشم هم بهتر است. این ترانه گفته شده است و زبان به زبان منتقل شده است. اما دوبیتی که انتخاب می کنم مثلا این است: سر راهت نشینم خسته، خسته گل ریحون بچینم دسته، دسته گل ریحون چنین بویی نداره دل مو طاقت دوری نداره یورونیوز: سالهاست که شما در زمینه موسیقی محلی فعالیت دارید و در طول این زمان نسلهایی عوض شده اند. آیا با تغییر این نسلها شما تغییراتی در کارتان ایجاد کرده اید؟

سیما بینا: برای خود من بارها این سوال پیش آمده است. از طرفی این کنجکاوی و علاقه پیش آمده است که این ترانه ها را طوری با فرم دیگری اجرا کنم که سازبندی آنها عوض شود. اما این کار را گذاشته ام برای خود جوانها. چون آنها به یک الگوی درستی نیاز دارند. آنها وقت نمی کنند به سفر بروند. مثلا به دهاتی بروند که من رفته ام. حتی ممکن است که دیگر آن آدمها وجود نداشته باشند که برای آنها بخوانند. من در واقع رسالتی دارم که پلی باشم از آن نسل به نسل جوان. بنابراین بهتر است که این ترانه ها را با همان حالت سنتی و اصیل خودشان ضبط کنم تا الگویی باشد که دیگران بتوانند بر اساس آن کار کنند.

آگهی

تهیه کننده: محمد محمدی

هم‌رسانی این مطلبنظرها

مطالب مرتبط

زنبورها و شامپانزه‌ها؛ از نابغه‌های کوچک روی زمین چه می‌دانیم؟

غارت میراث فرهنگی افغانستان؛ گنجینه‌های باستانی در ۱۶۲ مکان با بولدوزر تخریب شد

چرا بریتانیایی‌ها در سمت چپ خیابان رانندگی می‌کنند؟