در سال 1970 میلادی عده ای از فعالان زن فرانسوی تاج گلی را در مقبره سرباز گمنام تقدیم به همسرش کردند و آغاز گر جنبشی شدند که یکی از اصلی ترین پایه های مبارزه برای حقوق زنان در قرن بیستم شد.
پنجاه سال از آغاز جنبش آزادی زنان موسوم به امالاف میگذرد، جنبشی فمینیستی که در سال ۱۹۷۰ در فرانسه شکل گرفت و از سوی بسیاری از فعالان حقوق زنان در سراسر جهان دنبال شد.
مطالبه اصلی این جنبش «آزادسازی حق زنان بر بدن» خود است که به نوبه خود جامعه پدرسالار و مردسالار را به چالش میکشد. این جنبش که بیشترین الهام خود را از انقلاب فرهنگی ماه مه سال ۱۹۶۸ فرانسه گرفته، آغاز راهی بود که به زنان فرانسوی این فرصت را داد تا به حقوق اساسی خود از جمله سقط جنین، لغو مجوز از سوی همسران برای کار و مسافرت، حق طلاق و بسیاری دیگر از حقوق برابریخواهانه دست پیدا کنند.
اولین گروههایی از زنان که بعدا در غالب جنبش مشترک آزادی زنان تشکیل شدند، بین سالهای ۱۹۶۷ تا بهار سال ۱۹۷۰ با تشکیل نشست و جلسات کاملا زنانه، درباره راههای مبارزه برای دستیابی به حقوق اساسی زنان گفتگو میکردند.
تاج گل تقدیم به همسر گمنامِ سرباز گمنام
نتیجه این نشستها اولین حرکت رسانهای دهها تن از اعضای این گروه در ۲۶ اوت سال ۱۹۷۰ شد. در این روز زنان تاج گلی را به مقبره مشهور «سرباز گمنام» در در میدان طاق نصرت یا «آرک دوتریومف» واقع در انتهای خیابان شانزه لیزه پاریس بردند و این تاج گل را نه به «سرباز گمنام» بلکه به همسر او تقدیم کردند. روی این تاج گل عبارتی بود که بعدها به شعار اصلی جنبش آزادی زنان فرانسوی تبدیل شد: «گمنام تر از این سرباز گمنام، همسر اوست.»
اعضای جنبش آزادی زنان با بیان این جمله میخواستند بر عدم توجه جامعه مردسالار روی زنان تاکید کنند. نمادین بودن این روز از جهت دیگری نیز اهمیت داشت. ۲۶ اوت سال ۱۹۲۰ زنان ایالات متحده برای اولین بار حق شرکت در انتخابات را پیدا کرده بودند و همه ساله حامیان حقوق زنان در آمریکا این روز را گرامی میدارند. در واقع زنان فرانسوی در پنجاهمین سالگرد حق رای به زنان در آمریکا، جنبش تاریخی خود را به راه انداختند. جنبشی که پایههای آن از دهه ۶۰ میلادی در این کشور ریخته شده بود.
دو سال پس از آغاز این جنبش در فرانسه، جنبشهای مشابهای در ایتالیا، بریتانیا، دانمارک و آلمان پدید آمد. یکی از سرشناسترین زنانی که در دهه هفتاد نقش مهمی در این جنبش بازی کرد فیلسوف فرانسوی، سیمون دوبووار بود. در کنار او میتوان به نامهای دیگری از جمله ژیزل حلیمی، وکیلی که یک ماه پیش درگذشت و سیمون وی، اشاره کرد.
همسو بودن مبارزات طبقاتی با مبارزات زنان
گرایش اصلی جنبش آزادی زنان فرانسه، فمینیستی و مارکسیستی بودن آنهاست. در آغاز زنان نقشآفرین جنبش اجازه ورود مردان را نمیدادند. به قولی این جنبش را «غیرمختلط» میخواندند.
الیزابت دیمیتریف، یکی از رهبران اصلی این جنبش در سال ۱۹۷۰ دلیل اصلی مارکسیستی بودن همسو بودن جنبش زنان با «مبارزه طبقاتی» میدانست. تاکید وی براین بود که مبارزه طبقاتی و مبارزه برای زنان یک معنی دارند. چرا که مبارزه طبقاتی، مبارزه برای احقاق حقوق ضعفا در مقابل قدرتمندان است و برای احقاق حقوق زنان نیز باید با جامعه مردسالاری که قدرت را در دست دارد مبارزه کرد.
در سال ۱۹۷۱ اعضای این جنبش ترانهای ساختند که بعدها با عنوان سرود جنبش آزادی زنان و یا ترانه «خیزش زنان» در فرانسه محبوب شد. در دهه هشتاد و نود میلادی این سرود به نوعی آواز نمادین زنان در روز هشتم مارس شد.
متن سرود:
ما که بدون گذشتهایم، ما زنان
مایی که تاریخی نداریم
از شب اعصار تا به حال، ما زنان
ما قارهی سیاه بودهایم
بیایید به پا خیزیم، ای زنان برده
و غل و زنجیرهامان را بگسلیم
بر پاخیز
رام شده، تحقیر شده، زنان
خریداری شده، فروخته شده، مورد تجاوز قرارگرفته
در تمام خانهها، زنان
تبعید شده به بیرون از جهان
بیایید به پا خیزیم، ای زنان برده
و غل و زنجیر هامان را بگسلیم
بر پاخیزید
ما در شور و بدبختی تنهاییم، ای زنان
از یکدیگر بیخبریم
آنها بین ما تفرقه انداختهاند، ای زنان
و از خواهرانمان جدایمان کردهاند
بیایید به پا خیزیم، ای زنان برده
و غل و زنجیرهامان را بگسلیم
برخیز برخیز!
بیایید خود را به رسمیت بشناسیم، ای زنان
بیایید با یکدیگر حرف بزنیم،
بیایید به یکدیگر نگاه کنیم
همهی ما در کنار یکدیگر مورد ستم واقع میشویم، ای زنان
بیایید در کنار یکدیگر عصیان کنیم
بیایید به پا خیزیم، ای زنان برده
و غل و زنجیرهامان را بگسلیم
زمان خشم، ای زنان
زمان ما فرا رسیده است
قدرتمان را بشناسیم، ای زنان
هزاران تن همچو خود را کشف کنیم
بیایید به پا خیزیم، ای زنان برده
و غل و زنجیرهامان را بگسلیم