۴ دهه پس از جنگ ایران و عراق؛ روایت قربانیان از حمله شیمیایی صدام به سردشت

تصور از ویدیو
تصور از ویدیو Copyright AFP
Copyright AFP
نگارش از یورونیوز فارسی
هم‌رسانی این مطلبنظرها
هم‌رسانی این مطلبClose Button
لینک کپی پیست کد امبد ویدیو:Copy to clipboardCopied

مرد سردشتی می‌گوید: ««جنازه‌ها را سر چهار راه جمع می‌کردند و می‌بردند هلال احمر». فرد دیگری می‌گوید: «پس از حمله ۱۸ روز کور بودم.» لیلا که آن زمان پرستار بوده تصویر روشنی از آن روزها دارد که از هر گوشه نقاهتگاه یکی صدایش می‌زد که «لیلا کمک کن، لیلا کمک .. » اینها گوشه‌ای از روایت مردم سردشت است.

آگهی

سالگرد آغاز جنگ و ایران و عراق فرصتی است برای یادآوری آنچه در یک روز معمولی تابستان بر مردم سردشت گذشت؛ روزی که مردم مشغول زندگی عادی شان بودند و هیچ خبر نداشتند که آنسوی مرز نیروهای عراقی برای استفاده از بمب شیمیایی آماده می شوند.

بمب‌هایی که آثار و تبعات آن تا به امروز در نفس نفس مردمان این شهر هویداست، برخی‌ از آنها هنوز با دستگاه اکسیژن نفس می‌کشند و برخی دیگر نیز تا به امروز مدام در پی دوا و دکتر هستند.

هشت هزار نفر از مردم سردشت دچار مصدومیت شیمیایی شدند

حمله شیمیایی نیروهای عراق به رهبری صدام حسین، رئیس جمهوری اسبق این کشور به شهر سردشت در استان آذربایجان غربی در سال ۱۳۶۶ شمسی ۱۳۰ کشته بر جای گذاشت. از این تعداد ۱۰۹ نفر غیرنظامی بودند.

در حدود هشت هزار نفر از مردم این شهر نیز در معرض گازهای سمی قرار گرفتند و دچار مصدومیت شیمیایی شدند.

ایران شهر سردشت را نخستین شهر قربانی جنگ‌ افزارهای شیمیایی در جهان بعد از بمباران هسته‌ ای هیروشیما می‌داند.

«از هر سو صدا می‌آمد، لیلا کمکم کن»

لیلا معروف زاده، پرستار و قربانی حمله شیمیایی می‌گوید: «سردشتی‌ها همدیگر را خوب می‌شناسند وقتی به نقاهتگاه رفتم هرکسی از از یکسو صدایم می‌زد که لیلا کمک کن، لیلا کمک کن. حالشان بد بود. برخی بالا می‌آوردند، برخی صورت شان و برخی بدنشان سرخ شده بود.»

AFP
لیلا معروف زاده، پرستارAFP

رسول ملاحی، کشاورز بازنشسته و از دیگر قربانیان حمله شیمیایی عراق به سردشت نمی‌تواند به خوبی نفس بکشد.

صدایش خس خس می‌کند و در پس زمینه دوربین دستگاه بزرگی به ریه‌های ناتوان او اکسیژن می‌رساند. او از خاطرات آن روز می‌گوید: «۱۸ روز چشمانم کور بود، هیچ چیز نمی‌دیدم. می‌خواستند من را برای درمان به خارج از کشور اعزام کنند.»

AFP
رسول ملاحیAFP

«صدام باید درسی می‌شد برای همه جنایتکاران در جهان»

محمد اسدپور، معلم و قربانی حمله شیمیایی عراق می‌گوید: «همین حالا هم ریه‌ام و شش‌هایم مشکل دارند و شب ها خواب ندارم.» خبرنگار از او درباره واقعه اعدام صدام می پرسد و محمد نیز می‌گوید: «وقتی دستگیر شد خوشحال شدم اما از اعدامش ناراحت [شدم]! او باید دادگاهی می‌شد. تا درسی باشد برای همه امپراطورها و جنایتکاران در جهان. او باید زنده می‌ماند و در زندان حبس می‌شد.»

روژانه قادری، پزشک و رئیس شبکه بهداشت سردشت از انواع بیماری‌های تنفسی مردم این منطقه می‌گوید: «اکثر خشکی چشم دارند! آبریزش چشم! قرمزی چشم! قرمزی پوست! خارش پوست! تغییر شکل پوست! پوست حالت چروکیده می یابد و تنگی نفس دارند.»

«جنازه‌ها را سر چهار راه جمع می‌کردند و می‌بردند هلال احمر»

قرار نیست برای گفت‌وگو با مصدومان شیمیایی سردشت سراغ فرد خاصی بروید. در سردشت از هر چند نفر یک نفر در آن روز شیمیایی شده و از وضع تنفسش می‌توان به مساله پی برد. علی محمدی نیز یکی از آنهاست. در خیابان مشغول راه رفتن است. جلوی دوربین قرار می‌گیرد و درباره خاطراتش از آن روز می‌گوید: «مردم فرار می‌کردند، مردم در خیابان افتاده بودند، وضعیت خیلی ناجور بود، وضعیت خیلی قرمز بود. جنازه‌ها را سر چهار راه جمع می‌کردند و می‌بردند هلال احمر .»

صالح عزیزپور، رئیس انجمن قربانیان حمله شیمیایی سردشت نیز می‌گوید: «سردشت شهری کاملا غیر نظامی بود هیچ جنگی در خود شهر نبود اما از کودک ۳ ماهه تا پیرمرد ۷۰ ساله شهید شدند.»

شهر مرزی سردشت در غرب ایران هنوز درد حمله شیمیایی را با خود حمل می‌کند. هنوز مردمان این شهر خاطره آن روز و تاریکی روزهای پس از آن و داغ و بیماری پس از آن را با خود مرور می‌کنند.

هم‌رسانی این مطلبنظرها

مطالب مرتبط

خاویر پرز دکوئیار، دبیر کل سازمان ملل در دوران جنگ ایران و عراق درگذشت

تشییع پیکر غواصان جانباخته در جنگ ایران و عراق در تهران

چرا اسرائیل هزینه انفعال در برابر حمله ایران را بیشتر از واکنش نظامی می‌داند؟