الیوت آبرامز معتقد است که اگرچه ایران و چین از انتشار جزئیات سند همکاری دوجانبه خودداری کردهاند، اما به گواه کارشناسان، آنچه درنهایت میان مقامات دو کشور امضا شده، با پیشنویس ۱۸ صفحهای که سال گذشته به دست نیویورک تایمز رسیده بود، تقریبا تفاوتی نداشته است.
الیوت آبرامز، دیپلمات باسابقه آمریکا و مسئول امور ایران در کابینه دونالد ترامپ، رئیس جمهوری پیشین ایالات متحده روز گذشته در مقالهای که در نشریه آمریکایی «نشنال ریویو» منتشر کرد، نگاهی به سند همکاری ۲۵ ساله ایران و چین انداخت و دو سناریوی متفاوت را، با توجه به آنکه اطلاعات غیررسمی منتشر شده درباره این سند درست یا غلط باشد، ترسیم کرد.
اگرچه رسانههای داخلی ایران اعلام کردهاند که این سند همکاری «حاوی هیچ رقم و عدد خاصی از جمله در خصوص سرمایهگذاری یا منابع مالی و پولی نیست» اما گزارشی که پیشتر روزنامه نیویورک تایمز درباره محتوای این سند منتشر کرده بود، واکنشهای بسیاری را در داخل و خارج ایران در پی داشت. گزارشی که ادعا میکرد دو کشور بر سر سرمایه گذاری ۴۰۰ میلیارد دلاری چین در ایران برای مدت ۲۵ سال در ازای دریافت نفت ارزانقیمت ایران توافق کردهاند.
فارغ از جنجال پیش آمده بر سر گزارش نیویورک تایمز، اظهار نظر کوتاه جو بایدن درباره این توافق نیز بحث برانگیز شد.
رئیس جمهور آمریکا ۲۸ مارس در پایگاه هوایی دلاور آمریکا در پاسخ به خبرنگاری که از او پرسید «تا چه اندازه مشارکت پیشروی ایران و چین نگران کننده است» گفت: «سالهاست که نگران آن هستم.»
آقای آبرامز در این مقاله مینویسد که اگرچه ایران و چین تا کنون از انتشار جزئیات این سند همکاری خودداری کردهاند، اما به گواه کارشناسان، آنچه درنهایت میان مقامات دو کشور امضا شده، با پیشنویس ۱۸ صفحهای که سال گذشته به دست نیویورک تایمز رسیده بود، تقریبا تفاوتی نداشته است.
در آن پیشنویس ۱۸ صفحهای آمده بود که چینیها باید این ۴۰۰ میلیارد دلار را طی ۲۵ سال در بخشهای مختلف از بانکداری و توسعه بنادر و راه آهن گرفته تا بخش مراقبتهای بهداشتی و فناوری اطلاعات سرمایه گذاری کنند و در ازای آن، چین نیز بهطور منظم نفت ایران را آنهم با تخفیفی قابل توجه دریافت کند.
«به این معامله مشکوک هستم»
الیوت آبرامز در این مقاله مینویسد: «من به چند دلیل به این معامله مشکوک هستم. اول اینکه پیشنهاد چنین معاملهای ۵ سال پیش در سال ۲۰۱۶ میلادی داده شده بود؛ یعنی زمانی که شی جین پینگ به ایران سفر کرده بود. ۵ سال برای امضای یک سند بسیار زیاد است و چرا پس از این مدت هنوز شرایط معامله علنی نشده است؟ یک احتمال این است که رقم تخفیفی که ایران برای فروش نفت به چین قائل شده، آنقدر بزرگ است که احتمالا اعلام آن باعث اعتراض ایرانیان و مقاومت آنها در مقابل این توافق خواهد شد.»
او به موضوعی دیگر نیز میپردازد: «نگاهی به اعداد و ارقام بیندازیم. بنا بر گزارش بانک جهانی، بالاترین میزان سرمایه گذاری مستقیم خارجی در ایران آن هم از همه منابع، در سال ۲۰۱۷ میلادی انجام شده که رقم کل این سرمایه گذاریها ۵ میلیارد دلار بوده است. پس از این سال، بار دیگر رقم سرمایه گذاری مستقیم خارجی در این کشور سیر نزولی داشته و در سال ۲۰۱۹ میلادی به ۱.۵ میلیارد دلار رسیده است. به نظر میرسد در سال ۲۰۲۰ هم این افت همچنان ادامه داشته و به ۱ میلیارد دلار رسیده است. بر اساس توافق چین و ایران، قرار است طی ۲۵ سال مبلغ ۴۰۰ میلیارد یورو در ایران سرمایه گذاری شود که بطور متوسط سالی ۱۶ میلیارد دلار خواهد شد. آیا چنین سرمایه گذاری در ایران، یعنی برای کشوری که هرگز بیش از ۵ میلیارد دلار سرمایه خارجی از کل جهان جذب نکرده، واقع بینانه است؟»
او سپس با اشاره به منابع نفتی ایران، این پرسش را مطرح میکند که «آیا چین میخواهد برای تامین نفت مورد نیاز، به جای تنوع بخشیدن به منابع نفتی خود تنها بر یک منبع در خاورمیانه تکیه کند؟»
سرمایه گذاری بیش از هر کشور دیگری در دنیا
الیوت آبرامز موضوع سرمایه گذاری مستقیم ۴۰۰ میلیارد دلاری چین در ایران را از منظر دیگری نیز زیر سوال میبرد و مینویسد: «بر اساس ردیابیهای سرمایه گذاریهای جهانی چین که توسط موسسه American Enterprise انجام شده است، پکن در ۱۵ سال گذشته (سالهای ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۹ میلادی) در مجموع ۱۸۲ میلیارد دلار در ایالات متحده سرمایه گذاری کرده است که بطور متوسط ۱۲ میلیارد دلار در هر سال میشود. میزان سرمایه گذاری چین در همین دوره در کشورهای استرالیا ۹۸ میلیارد دلار (سالانه ۶.۵ میلیارد دلار)، در بریتانیا ۸۳ میلیارد دلار (سالانه ۵.۵ میلیارد دلار) و در کشورهایی همچون برزیل، کانادا، آلمان و سوئیس کمتر از این مقادیر بوده است. بنابراین چقدر واقع بینانه است که چین سالانه بیش از آنچه در هر کشور دیگری در دنیا سرمایه گذاری کرده، در ایران سرمایه گذاری کند؟»
البته در هنگام مطالعه دیدگاه این دیپلمات باسابقه آمریکایی باید به یک نکته مهم توجه داشت؛ آنهم نفوذ اقتصادی رو به رشد چین در نطقه خلیج فارس است.
بخش نفت و گاز به تنهایی بیش از ۷۰ درصد درآمد کشورهای جنوبی منطقه خلیج فارس را تشکیل میدهد و چین در این زمینه یکی از بزرگترین مشتریان آنهاست. پکن فعالانه در نهادهای مرتبط با دولتهای این منطقه نیز سرمایه گذاری میکند و شیوع ویروس کرونا این فرصت را به چین داد تا بر نفوذ اقتصادی خود در این منطقه بیفزاید.
نوسانات قابل توجه بازارهای نفت در سالهای اخیر و بویژه سقوط قیمتها در پی شیوع کرونا، تلاش کشورهای منطقه برای روی آوری به دیگر منابع تامین درآمد را دوچندان کرده و در این میان خصوصی سازی نهادهای وابسته به دولتها و استقبال از سرمایه گذاریهای خارجی به یک اولویت تبدیل شده است. این فرصت ارزشمندی برای شرکت های چینی است تا نفوذ خود را در بخشهای استراتژیک در سراسر خلیج فارس گسترش دهند.
بر همین اساس بود که بهطور مثال، با هدف توسعه سرمایه گذاریهای خارجی، دولت عمان در دسامبر ۲۰۱۹ میلادی ۴۹ درصد سهام شرکت انتقال برق خود را به یک شرکت برق دولتی در چین فروخت و در ماه مه نیز صندوق دولتی جاده ابریشم چین ۴۹ درصد سهام شرکت ACWA Power در عربستان که متخصص در زمینه انرژیهای تجدید پذیر است را از آن خود کرد.
صندوق جاده ابریشم و سایر نهادهای دولتی چینی حتی برای مشارکت با سعودیها در فعالیتهای غول نفتی آرامکو نیز پیش قدم شدند اما مذاکرات آنها به نتیجهای نرسید.
تاثیر احتمالی سند همکاری تهران و پکن بر فعالیتهای هستهای ایران
مسئول پیشین امور ایران و ونزوئلا در دولت آمریکا نیز بر این موضوع ادغان دارد که نمیتوان عقد یک توافق بزرگ اقتصادی میان ایران و چین را کاری بیمعنا دانست؛ چراکه در چنین معاملهای، ایران دستکم نفت بیشتری به چین میفروشد و به این ترتیب تاثیر تحریمهای ایالات متحده را کمتر میکند.
اما به نوشته او، چین نیز قرار است در مقابل سرمایه گذاریهایش را در ایران بهویژه در بخشهای اقتصادی افزایش دهد. در چنین وضعیتی این سرمایه گذاریها چه تاثیری بر ارادۀ پکن برای مهار ایران از مسیر آژانس بینالمللی انرژی اتمی، به دلیل اقدامات خطرآفرین تهران همچون نقض برجام و پروتکلهای الحاقی خواهد گذاشت؟ اقداماتی که ایران را به ساخت سلاحهای هستهای نزدیکتر میکند؟
در این موضوع یک پرسش اساسی باقی میماند و آن چگونگی رابطه چین و ایالات متحده پس از امضای معاهدات اقتصادی تهران و پکن بر اساس این سند همکاری ۲۵ ساله است. واشنگتن تا کنون بارها به چین درباره خرید فزاینده نفت ایران هشدار داده و تهدید به وضع تحریمهای جدید کرده است.
چین همچنین در حال حاضر با ۱.۵ هزار میلیارد دلار سرمایه گذاری، پنجمین سرمایه گذار بزرگ خارجی در بازار بورس و اوراق بهادار آمریکا است و هر نوع مجازات مالی پکن به دلیل معاملات تجاری با ایران و نقض تحریمهای ایالات متحده، سرمایه گذاریهای کلان چین هم در آمریکا و هم دیگر نقاط جهان را به خطر میاندازد.
فروش نفت آنهم با تخفیف زیاد
الیوت آبرامز معتقد است که به موضوع فروش نفت با «تخفیف بسیار زیاد» نیز باید به دیده تردید نگریست.
او مینویسد: «رژیم آیتاللهها ادعا میکند که ایران به دنبال استقلال و تعیین سرنوشت خویش است و قاطعیت خود را در این مورد با ضعف فرضی شاه [پیشین] مقایسه میکند. اما فرض کنید این معامله با چین محقق شود؛ به این ترتیب ایران نفت ارزان به چین خواهد فروخت و چین درنهایت کل کشور را خواهد خرید... به یاد داشته باشید که تا کنون حداکثر مبلغ سرمایه گذاری شده در ایران در یک سال، تنها ۵ میلیارد دلار بوده است و براساس این معامله جدید، قرار است چین به مدت ۲۵ سال سالانه سه برابر این مقدار سرمایه گذاری کند. در پایان این دورۀ ۲۵ ساله، ایران کاملاً متعلق به چین خواهد شد و مانند پمپ بنزینی برای جمهوری خلق چین عمل خواهد کرد.»
الیوت آبرامز در پایان تاکید دارد که نکته کلیدی در تمام این بحث، دریافت اطلاعات دقیق درباره جزئیات این توافق است. زیرا چنانچه اطلاعات درباره مبالغ سرمایه گذاری دروغ باشد، میتوان آنچه منتشر شده را تنها تلاشی تبلیغاتی برای رژیمهای ایران و چین دانست. اما اگر درست باشد، آنگاه حکومت ایران که از تحریمهای آمریکا به تنگ آمده، کشور را به چین میفروشد.