«مشکل اساسی تئاتر در ایران و جهان کمبود بازیگران شایسته است، کسانی که بتوانند به هنرمند مؤلف تبدیل شوند.»
دکتر علی رفیعی، کارگردان و طراح صحنهٔ برجستهٔ ایرانی از نخستین کسانی است که تئاتر مدرن را به ایران آوردند.
این عاشق راستین تئاتر که در آستانه ۸۳ سالگی همچنان پُرشور بهکار ادامه میدهد، معتقد است که امید نیروی محرّکهٔ اوست و میگوید که انگیزهاش بیش از آنکه از شادی برای کارهای برصحنهرفته بیاید حاصل غصهای است که برای برصحنهنرفتهها در دل دارد.
نشستن پای سخن علی رفیعی بهاندازهٔ تماشای آثار این کارگردان بزرگ خاطرهانگیز است، حال چه او از از زیروبَم حرفهاش بگوید چه از خاطرات عمر پرماجرایش.
علی رفیعی با بسیاری از اهالی نامدار هنر و فرهنگ ایران و فرانسه حشر و نشر داشته؛ از احمد شاملو که خود نمایشنامهای را برای رفیعی ترجمه کرده، تا پیتر بروک، کارگردان شهیر بریتانیایی که رفیعی جوان، بهخاطر اختلاف رویکرد و دیدگاهش، آشکارا به او تاخته، و همچنین دوست دیرینهاش نجف دریابندری که وقتی در پاریسِ سالهای جوانیشان مهمان رفیعی بوده با او ۴۰ روز مسابقهٔ آشپزی گذاشته.
رمانی تاریخی با محوریت زن ایرانی معاصر
رفیعی که یک دههٔ اخیر عمر را مشغول نوشتن رمانی بوده، مضمون محوری اثرش را «موقعیت زن در جامعه ایرانی» میداند. او میخواسته آنچه را تا امروز جریان دارد در قالبی متفاوت بیان کند. رمان او در دوران حکومت ۳۷ سالهٔ ظلّسلطان حاکم اصفهان روی میدهد. قهرمان داستان دختری است که از ده سالگی گرفتار دستگاه حاکم میشود و تا ۴۰ سالگی در آن میماند. این زن به پدیدهای شگفتانگیز تبدیل میشود، و هرچند در آخر به قتل میرسد، مرگش نوید آیندهای بهتر را میدهد.
منابع الهام و شوق اجرای اثری تازه
رفیعی معتقد است آثار کارگردانانی چون جورجیو اِستِرلر ایتالیایی، و پاتریس شِرو فرانسوی، و نیز آریان منوشکین، کارگردان زن فرانسوی، جملگی از نظر هدایت بازیگران، طراحی صحنه و درک زیباییشناسانه، تأثیرات ژرفی بر ذهن و روح وی نهاده است.
او بسیار مشتاق است تا نمایشنامهٔ «آشپزخانه» اثر آرنولد وسکر بریتانیایی را بر صحنه ببرد و خود در سالهای اخیر اقتباسی از آن فراهم کرده است.
نبود بازیگران برجسته و گروه؛ مشکل اساسی تئاتر
رفیعی مشکل اساسی تئاتر را بودجه و حتی سانسور نمیداند، هرچند این مسائل را بههیچروی کوچک نمیشمارد. او معتقد است مشکل اساسی تئاتر در ایران و جهان کمبود بازیگران شایسته است، هنرمندانی که بتوانند خود به هنرمند مؤلف بدل شوند.
او میگوید که هرچند در ایران استعدادهای درخشان و بینظیری هست، و جوانان بیشتر مجذوب تئاتر میشوند تا سینما، اما کمبود امکانات و ضعف نظام آموزشی مانع از شکوفایی استعدادشان میشود.
به باور او سیستم آموزشی آکادمیک، چه در ایران و چه در جهان، برای تربیت بازیگر مناسب نیست و بازیگر باید در گروه تئاتری و در تعامل با دیگران تربیت شود. رفیعی تصریح میکند که چون در تئاتر تلاش فرد بهتنهایی بهجایی نمیرسد، گروه است که میتواند منشأ آموزش و خلاقیت بازیگران باشد.
آشپزی و ورزش؛ ذوق و اشتیاق
آمدن به فرانسه او را مجذوب آشپزی هم کرده است. چون به قول خودش احساس کرده که میتوانسته غذایی بهتر از خوراک رستوران دانشجویی درست کند. و ابتکارات شخصیاش را همچنان بسط داده تا غذاهای خاص خودش را بپزد.
او گرچه از زمان مسدومیت شدید جوانیاش نتوانسته ورزش را مانند قبل پیگیری کند اما هنوز برای انجام کار تئاتر، در حد توان، ورزش میکند.
علی رفیعی در جوانی با بورس ویژهٔ نخبگان تربیتبدنی وارد فرانسه شده بود، پس از مصدومیت، تحصیل در رشتهٔ جامعهشناسی را در پیش گرفت اما علاقهاش به تئاتر سرانجام او را به وادی هنر کشاند، تا جایی که دکترای مطالعات تئاتری را زیر نظر برنارد دورت، استاد و پژوهشگر برجسته تئاتر فرانسه، از دانشگاه سوربن دریافت کرد.
او که بر حسب اتفاق وارد بازیگری سینما شده بود، به گروههای تئاتری پیوست و در مؤسسهٔ شارل دولن پاریس، دورهٔ بازیگری را نزد ژاک لوکوک گذراند. او سپس بهعنوان دستیار کارگردان در «تئاتر ملی فرانسه» مشغول بهکار شد.
رفیعی در ۱۳۵۳ به ایران بازگشت و تدریس در دانشکده هنرهای زیبای تهران را آغاز کرد و یک سال هم رئیس تئاترشهر تهران بود. او در ۱۳۵۶ به عنوان رئیس دانشکده هنرهای دراماتیک تهران مشغول بکار شد اما دو سال پس از انقلاب به فرانسه رفت.
این کارگردان و طراح صحنه و لباس که پیش از انقلاب نمایشهایی نظیر «جنایت و مکافات»، «آنتیگونه»، «شیون و استغاثه پای دیوار بزرگ شهر» را در تئاتر شهر و تالار مولوی اجرا کرده بود، در ۱۳۶۹ به ایران بازگشت و علاوه بر تدریس در دانشکده سینما و تئاتر، به تشکیل گروه تئاتری و تربیت جوانان علاقمند پرداخت و نمایشهای بسیاری را در تالار وحدت (رودکی سابق) اجرا کرد که از جمله آخرین آنها میتوان به «خانهٔ برنارد آلبا»، «یرما»، «شکار روباه» و «خاطرات و کابوسهای یک جامهدار از زندگی و قتل میرزا تقیخان امیرکبیر» اشاره کرد.