۳۴ درویش گنابادی پس از بیش از ۲ سال زندان برای گذراندن ۲ سال تبعید علی رغم شیوع کرونا به شهرهای دور از محل اقامتشان تبعید شدهاند. یورونیوز درباره تبعید دراویش با سعید دوراندیش که به زابل تبعید شده و امیر نوری حقوقدان مصاحبه کرده است.
پس از گذشت ۲ سال و سه ماه از اعتراضات و سرکوب خیابان گلستان هفتم که حول خانه دکتر نورعلی تابنده، قطب دراویش گنابادی رخ داد، در اردیبهشت ماه سال جاری ۳۴ درویش راهی تبعیدگاه شدند.
این دراویش که بیش از ۲ سال زندان کشیده بودند پس از عفو اسفند ماه ۱۳۹۸، در روزهای پایانی اسفند ماه از زندان آزاد شدند و اکنون بیش از یک هفته است در جهت اجرای حکم تبعید ۲ سالهشان راهی شهرهایی دور از محل زندگی، در اقصی نقاط کشور از بوشهر تا کرمان و از سیستان و بلوچستان تا خراسان شدهاند.
تبعیدگاه در تاریخ جهان داستانی طولانی دارد؛ داغی است «سیاسی» بر چهره سرزمینهایی که مردمانش نسل در نسل در آنجا زندگی می کنند و با اینکه می دانند در جریان تبعیض و ستمی سیستماتیک به «پیرامون» پس زده شدهاند با این حال گاه به گاه شاهد آن هستند که نظام قضایی و سیاسی داغ دیگری بر پیشانی شهرشان می کوبد که اینجا نه تنها باید فقر و تبعیض کشید که تبعیدگاه زندانیان، که بودن در شهر شما، مجازات است.
شهری که مردمی باید عمری زندگی کنند، مجازات کسانی است که قدرت سیاسی به کیفرشان حکم داده است و این نکته ایست که سعید دوراندیش، درویش گنابادی تبعید شده به زابل در گفتوگوبا یورونیوز به آن اشاره می کند: «من و دیگر برادرانم به سرزمینی تبعید شدیم که هموطنانمان عمری در اینجا به دنیا می آیند و زندگی میکنند و از دنیا میروند و این محل را تبعید گاه کردن، توهین به مردمان این سرزمین است و مردم اینجا احساس می کنند به آنها توهین شده است.»
سعید دور اندیش و ۵ درویش دیگر به زهک و زابل تبعید شدهاند اما این ۶ درویش برای سرشکن کردن هزینههای اقامت در شرایط تورم و گرانی کنونی، در زهک که در ۳۰ کیلومتری زابل است، ساکن شده اند.
دراویش در روز آزادی از زندان در اسنفد ماه ۱۳۹۸، با این خواسته دادسرای اوین مواجه می شوند که وثیقهای تودیع کنند تا در پایان فروردین ماه برای اجرای حکم تبعید به دادسرا بازگردند. برخی از دراویش این خواسته را نمی پذیرند و تنها قول می دهند که برای اجرای حکم تبعید به دادسرا بیاییند.
سعید دوراندیش از معدود دراویشی است که پیش از اعلام حکم عفو با تودیع وثیقه در مرخصی بوده است و هنگامی که مطلع می شود عفو شامل حال او هم شده است، برای آزاد کردن وثیقه به دادسرا مراجعه می کند اما مقامات می گویند وثیقه تا پایان تبعید قابل آزاد کردن نیست. اقدامی که این درویش گنابادی آنرا همچون اعزامشان به تبعید، غیرقانونی ارزیابی می کند.
«غیرقانونی بودن» اجرای تبعید در حالی که این زندانیان عفو شده اند یکی از موارد مورد اعتراض دراویش است. اعتراض دیگر دراویش این است که با وجود شیوع کرونا در کشور و مصوبه دولت در محدویت سفر، مقام قضایی خواسته آنها را که «هزار کیلومتر سفر با وجود کرونا مخالف مصوبه دولت است» را نمی پذیرد و به این شکل راهی تبعید می شوند.
امیر نوری: حکم تبعید دراویش غیر قانونی است
امیر نوری، حقوقدان است و با اینکه خودش درویش نیست اما از خانواده ای است که برادران و مادرش درویش اند و در ماجرای خیابان گلستان هفتم، خودش به همراه کسری، پوریا و مادرشان شکوفه یداللهی دستگیر و زندانی شدند.
امیر نوری که حکمش ۵ سال بود، با بخشنامه اسفند ماه قوه قضاییه بعد از ۲۵ ماه، اواخر اسفند ماه از زندان فشافویه آزاد شد. از او می پرسم چرا حکم تبعید مشمول عفو نشد؟
امیر نوری می گوید که در اعزام دراویش به تبعید دو امر غیرقانونی اتفاق افتاده است، اول اینکه: «از منظر حقوقی با توجه به اینکه مجازات اصلی این افراد که همان حبس بوده، مشمول عفو شده است، اجرای مجازات تکمیلی یا همان تبعید، نه قانونی است و نه منطقی. حتی به عرف جامعه هم رجوع کنیم اجرای این تبعید قابل پذیرش نیست. ماده ۹۸ قانون مجازات اسلامی صریحا می گوید که عفو همه آثار محکومیت را منتفی می کند. این نص این ماده قانونی است. دلیل وجود مجازات تکمیلی یا تبعید به دنبال مجازات اصلی است که به نظر قانونگذار ادامه دور بودن مجرم از جامعه ضرورت داشته باشد. یعنی این افراد به ۵ سال حبس محکوم شوند و بعد از اینکه ۵ سال حبس اینها تمام شد، ۲ سال هم تبعید شوند تا باز هم از جامعه دور باشند. اما در وضعیتی که مجازات اصلی (۵ سال حبس) بواسطه عفو ساقط شده است دیگر این نظر قانونگذار که لزوم دوری مجرم از جامعه را ضروری می دانسته، معنی خودش را از دست می دهد. یعنی شما وقتی عفو می کنید یعنی دیگر ضروری نیست که این فرد از جامعه دور باشد. اما وقتی شما مجازات اصلی را مشمول عفو می کنید و بعد می گویید حالا فرد بیاید برود به تبعید، خوب این یک دوگانگی حقوقی بهوجود میآورد. اگر این فرد عفو شده در این حالت تبعید هم در ادامه محکومیت اصلی است که باید مشمول عفو قرار گیرد و دیگر اعزام دراویش به تبعید دیگر وجهه قانونی ندارد.»
این حقوقدان همچنین می افزاید که امرغیرقانونی دومی هم اینجا رخ داده است که «علاوه بر شیوع ویروس کرونا و نگرانی برای این افراد و خانواده هایشان، مسئله فاصله گذاری اجتماعی و محدودیت های ایجاد شده از سوی دولت هست که این موضوع تصویب شده و وقتی تصویب شده باید در حکم قانون به آن نگاه کنیم. در حالی که شاهد هستیم مسافرت بین استانها محدود است اما شما افرادی را در این بازه زمانی به تبعید بفرستید به نوعی عدول از قانون است که تصویب شده است.»
امیر نوری به یورونیوز می گوید دراویشی که به تبعید رفتهاند مکاتباتی با مراجع قضایی داشتهاند و آنها امیدوارند که این مقامات به خواسته آنها ترتیب اثر دهند و حکم تبعید آنها لغو شود.
از آقای نوری پرسیدم که آیا وکلای دراویش بعد از آزادی از زندان و پیش از اعزام به تبعید، اعتراض حقوقی به اجرای این حکم کرده اند یا نه؟ وی می گوید: «پاسخگویی وجود ندارد و خودش در روزهای پیش با معاون دادستان برای موضوع کسری نوری و تبعید دراویش دیدار کرده است اما پاسخی که داده می شود این است که تبعید در حکمشان آمده و به ما گفته اند باید اجرا شود.»
فرایندی که وکلای دراویش می توانند انجام دهند از نظر امیر نوری تنها یک نامه سرگشاده یا نامه به رئیس قوه قضایی است و خیلی مشخص نیست باید از چه کسی و در کجا درباره این موضوع شکایت کرد و نهادی در این زمینه وجود ندارد که به پاسخگو باشد.
امیر نوری می گوید درخواست از معاون حقوق شهروندی ریاست جمهوری نیز کارهای نمادینی است که مشخص نیست به نتیجه برسد.
سعید دوراندیش: نهاد امنیتی پشت همه تصمیمها در دادگاه و دادسراست
سعید دوراندیش در مورد اجرای حکم تبعید به یورونیوز می گوید: «ما در مدت بیش از ۲ سال زندان متوجه شده ایم که نهاد امنیتی پشت همه این تصمیم ها و داداگاه و دادسراست و برای همین نگاهشان امنیتی است و در کلانتری طوری با ما برخورد می کردند گویی ما متهم هستیم.»
امضای روزانه در کلانتری برای فرد تبعیدی دههها است که در ایران سابقه دارد. علی خامنهای رهبر کنونی جمهوری اسلامی در خاطراتش از دوران تبعید به ایرانشهر در سال ۱۳۵۶ می نویسد: «پس از آن که به این شهر رسیدیم در مقر پلیس از من تعهد گرفتن که شهر را ترک نکنم و هر روز برای امضا به مرکز پلیس بروم.» با این حال ۴۰ سال بعد هنوز هم تبعیدیان باید هر روز برای امضا به کلانتری شهر بروند و ثابت کنند که محل تبعید را ترک نکرده اند و حتی در موارد برای فشار به تبعیدان از برخی از آنها خواسته شده است که روز جمعه هم برای امضا به کلانتری بروند.
سعید دوراندیش درباره تجربه برخورد در کلانتری محل تبعید به یورنیوز می گوید: «اولین بار که برای معرفی خومان به کلانتری اینجا رفتیم و گفتیم که از تهران آمدیم، همه دست و پایشان را گم کردند که شما کرونا آوردید از تهران. ما حتی هنگامی که به مسئولان دادگاه گفتیم که کرونا هست و ممکنه در راه جلوی رفتن ما را به تبعید بگیرند، مسافرخانهها بسته است و هیچ هتلی به ما جا نمی دهد که اتاق رزرو کنیم. اما مسئولان دادسرای اوین به ما گفتند که این حرفها را بروید آنجا به مسئول دادستانی محل تبعید بگویید شاید آنها شما را برگردانند. اما مشخص بود که یک برنامه بود که ما را حتما به تبعید بفرستند حتی با وجود کرونا و قوانین دولتی برای عدم مسافرت.»
دادسرا نهایتا به دراویش اطلاع می دهد که تاریخ ۱۶ اردیبهشت آخرین مهلت آنهاست که خودشان را در محل تبعید معرفی کنیم.
دراویشی که به زهک و زابل تبعید شده اند می گویند برخوردها با آنها در این شهرها دو گانه است: «برخورد مردم زابل و زهک بسیار گرم و مهمان نوازانه است و بسیار محبت دارند. وقتی متوجه شدند که درویش هستیم و تبعید شدهایم بسیار لطف کردند و از بابت محل سکونت و خورد و خوراک بسیار به ما کمک کردند. اینجا سنی نشین زیاد هست اما اینجا اساسا بحث شیعه و سنی را ما ندیدیم و تنها مهمان نوازی این مردم را مشاهده کردیم.»
با این حال از قرار معلوم برخورد مقامات قضایی محلی با دراویش متفاوت بوده است. سعید دوراندیش درباره این تجربه به یورونیوز می گوید: «وقتی به دادستانی شهر زابل رفتیم یا به کلانتری برای امضای روزانه می رویم، برخوردها فرق می کند. وقتی گفتیم درویش هستیم یکدفعه موضع گرفتند و ما را اذیت کردند که جمعه ها هم باید برای امضا بیایید.»
فشار اقتصادیی که یک تبعیدی تحمل می کند، علاوه بر دوری از خانواده و «گرمای کلافه کننده هوا» از مسائلی است که دروایش نیز پس از ۲ سال زندان با آن دسته و پنجه نرم می کنند. به گفته سعید دوراندیش: «از نظر اقتصادی واقعا شرایط غیرممکنی را می گذاریم. ما دو سال زندان بودیم، کار نکردیم و با این وضعیت اقتصادی و تورم و کرونا شرایط برای ما بسیار سختتر شده است. من و بسیاری از دوستانمان از این نظر در شرایط سختی هستیم. حکومت و سیستم هم جایی در اختیار ما نمی گذارند. ما سعی می کنیم در کنار هم و برادرانه همدیگر را حمایت کنیم تا این وضعیت بگذرد. اما شرایط اقتصادی ما در تبعید بسیار سخت است.»
با این حال وقتی از سعید دور اندیش درباره اینکه چگونه زندگی را در تبعید خواهند گذراند و با وجود اینکه احتمالا کاری در آنجا وجود نخواهد داشت و بسیاری از مردم منطقه هم بیکارند، پاسخش شبیه اولین جمله کتاب «دیدار بلوچ» محمود دولت آبادی بود، وقتی نوشت «من اینجایم، در چهار راه چکنم؟» با این حال او خوشبین است و می گوید: «در حال همفکری هستیم که کاری انجام بدهیم تا از خانوادههایمان پول نگیریم و روی پای خودمان بایستیم.»
دوراندیش با وجود مشکلات زندگی در تبعید می گوید که به «فرهنگ مردم» در منطقه زابل و زهک علاقمند شده است و تلاش می کند در مدت تبعید در این حوزه مستندی بسازد و تجربهای از این فرهنگ کسب کند.
تجربه تبعید، تاریخی طولانی در تاریخ مذهب و فلسفه دارد. در فلسفه ، تبعید همچون سفری است برای فراتر رفتن از خود برای مواجهه با چیزی کاملا جدید یا همچنان که لویناس، فیلسوف فرانسوی می گوید برای شناخت چیزی که در «خارج» است. و از اینجاست که در فلسفه لویناس بحث رابطه حقیقت و تبعید مطرح می شود.
سعید دوراندیش که تازه لباس بلوچی سفارش داده است، می گوید که همچنانکه تجربه زندان ما را تغییر داد، تجربه تبعید هم ما را تغییر خواهد داد و می گوید که علاقمند است که این تجربه ها را با دیگران به اشتراک بگذارم.
آخرین زندانیان اعتراضات دراویش: کسری نوری و ۶ دوریش دیگر
با عفو ۴۸ درویش زندانی در اسفند ۱۳۹۸،از صدها درویشی که در جریان اعتراضات دراویش در شب اول اسنفد ۱۳۹۶ ضرب و شتم و دستگیر شدند ، در حال حاضر تنها ۷ نفر در زندان به سر می برند که به ۱۲ سال حبس (با قابلیت اجرای ۷ سال و نیم) محکوم شده اند.
با این حال وضعیت عباس دهقان که ۲ سال است در بازداشت موقت به سر می برد از همه پیچیدهتر است و هنوز حکمی برای او صادر نشده است. حدود ۱۰ روز پیش یکی از جلسات دادگاه او برگزار شد.
کسری نوری پیش از بازداشت مدیریت سایت مجذوبان نور را بر عهده دشت. به گفته امیر نوری « کسری را در ۱۲ آذر ۱۳۹۸ بطور غیرقانونی از نظر فشافویه به زندان عادل آباد منتقل کرده اند. دادستان تهران گفته بود با استناد به تبصره ۳ ماده ۵۱۳ قانون آیین دادرسی کیفری برای او محرز شده است که کسری نوری ساکن شیراز است و انتقالش مبنای قانونی دارد. این تبصره می گوید که زندانی می تواند برای سپری کردن حبس به محل اقامتش برود که برای اینکه برای خانوادهاش یک رفاهی وجود داشته باشد. این در حالی است که کسری نوری محل اقامتش تهران است و وقتی با دادستان صحبت هم کردیم گفت که نه برای ما محرز است که محل اقامتش شیراز است. حتی اگر به محل تولد کسری هم بخواهند استناد کنند، محل تولد کسری، بندرعباس است. با این حال ما نمی دانیم اعزام کسری نوری به شیراز چگونه باعث رفاه حال خانواده ماست.»
امیرنوری، حقوقدان می گوید که یک دستور امنیتی بود که کسری به شیراز منتقل شود چرا که مقامات شناخت کامل از ما و خانواده ما دارند و میدانند که ما کجا زندگی می کنیم.
کسری نوری بعد از ۷ سال و نیم زندان باید ۲ سال تبعید را نیز در ثلاث باباجانی بگذراند.
تلاش خانواده و وکلای کسری نوری برای کسب مرخصی به خاطر شیوع کرونا و گذراندن ۲ سال و سه ماه زندان تاکنون بی نتیجه بوده است.
نگرانی خانواده کسری نوری از شرایط بهداشتی زندانهای شهرستان و خصوصا عادل آباد شیراز است که زندانیان را در خطر ابتلا به کرونا قرار داده است.
فوت دکتر نورعلی تابنده و تعیین قطب جدید؛ پایان اعتراضات دراویش؟
سوم دی ماه ۱۳۹۸، دکتر نورعلی تابنده، قطب دراویش گنابادی فوت کرد یا آنچنان که دراویش می گویند «مسموم شد» و مهندس علیرضا جذبی بعنوان قطب جدید دراویش گنابادی تعیین شد، با این حال برخی از دراویشی که در اعتراضات سال ۹۶ حضور داشتند هنوز با قطب جدید بیعت نکردهاند.
از سوی دیگر نوع برخورد حاکمیت جمهوری اسلامی با قطب جدید متفاوت از فشارها و محدودیتهایی است که برای دکتر تابنده ایجاد شده بود.
به همین منظور از سعید دوراندیش پرسیدم که آیا جنبش اعتراضی دراویش عملا به پایان رسیده است؟
دوراندیش می گوید: «شیوه و منش اعتراضی که در گلستان هفتم شاهد بودیم بخاطر شائبه دستگیری آقای دکتر تابنده بود و رفتار لباس شخصیها و تحریک و تهدید آنها برای آقای دکتر تابنده. این رفتارها باعث شده که این ذهنیت برای دراویش پیش بیاید که حکومت قصد دارد دکتر تابنده را دستگیر کنند و اینطور بود که قضیه گلستان هفتم پیش آمد. این اعتراضات بعد از سرکوب، به سمت حصر ایشان رفت. این اعتراضات هنوز هست و این پرونده مفتوحی است و به مسببان این ماجرا هنوز رسیدگی نشده و این مسببان باید محاکمه شوند و هنوز هم ما اعتراض داریم.»
دوراندیش در پاسخ به این پرسش که چرا «این منش اعتراضی در ارتباط با آقای مهندس جذبی مطرح نیست» می گوید: «علتش را نمی دانم. بعد از رحلت آقای تابنده در ارتباط با مهندس جذبی آن رفتارها از سوی حکومت مطرح نیست. بعد از فوت دکتر تابنده، ما باید برویم تجدید کنیم با آقای جذبی و برای حداقل خود من این اتفاق نیافتاده است. من درویشی را از آقای دکتر تابنده آموختم. اما مگر ممکن است ما فراموش کنیم این همه ظلمی که به آقای دکتر تابنده شد. به نظر خودم این اعتراض هنوز هست. ایشان را مسموم کردند، ایشان را آزار و اذیت کردند.»
سیاست تعیین برخی شهرها بعنوان تبعیدگاه
تعیین اقامتگاه اجباری به شکلی که شرایط محل انتخابی نوعی تنبیه و مجازات برای محکوم تبعیدی باشد ازجمله معیارهای تعیین شهرهای تبعیدگاه در تاریخ دست کم یکصدساله ایران است و انقلاب ۵۷ تغییری در این رویه ایجاد نکرده است.
فارغ از مجازاتهایی که تبعید بهعنوان یکی از مجازاتهای اصلی برای آنها در نظر گرفته میشود، از جمله محاربه، تبعید در ساختار حقوقی ایران مجازاتی «تکمیلی» یا تبعی محسوی میشود: به این معنی که در صورت اجازه قانون، قاضی صادرکننده حکم میتواند «مجرم» را فراتر از مجازات اصلی، به کیفری تکمیلی نیز محکوم کند.
به نظر میرسد پراکنده کردن مخالفان، تحمیل فشار اقتصادی و اجتماعی و در نهایت بی انگیزه کردن آنها به دلیل شرایط سخت تبعیدگاه از جمله اهدافی است که هم در دوران پهلوی و هم درجمهوری اسلامی از دلایل انتخاب شهرهای کوچک، دوردست و محروم بهعنوان تبعیدگاه است.
در دوران پهلوی معمولا مناطق دور افتاده و محروم بهعنوان تبعیدگان مشخص می شدند و مهمترین استانی که تبعیدگاه اصلی مخالفان حکومت بود استان سیستان و بلوچستان بود.
با نگاهی به تاریخ ۴۰ ساله جمهوری اسلامی هم شاهد جایگاه محوری سیستان و بلوچستان بعنوان تبعیدگاه هستیم و همچنانکه در موضوع تبعید ۳۴ درویش گنابادی مشاهده می کنیم، اکثریت دراویش به شهرهای دور افتاده استان سیستان و بلوچستان تبعید شدهاند.
آیین نامه اجرایی مجازات تبعید رسما ایران را به دو منطقه مرکز و پیرامون تقسیم کرده است. تبعیدیان به پیرامون فرستاده می شوند که مناطقی محروم با شرایط زندگی دشوار است و به اعتقاد بسیاری نوعی تحقیر ساکنان شهرهایی است که بهعنوان تبعیدگاه مشخص شده اند. با این حال تبعید
زندانیان سیاسی به این شهرها آثار ناخواستهای به همراه دارد چرا که زندانیان سیاسی عموما افرادی با انگیزه بالای اجتماعی محسوب می شوند و بسیاری از آنها از تحصیل کرده اند که نوع مواجه ساکنان شهرهای تبعیدگاه را با آنها متفاوت می کند و در وضعیتی که با تضعیف مشروعیت رژیم های سیاسی در ایران مواجه بودهایم این افراد نهبعنوان مجرم که بعنوان افرادی که مورد ظلم قرار گرفتهاند با استقبال عموم مردم مواجه می شوند.